راز نهان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

راز نهان

راز نهان

راز نهان

  • داستان غم من راز نهانی‌ باشد
  • آن شناسد که ز خود یکسره فانی‌ باشد
  • به خمِ طرّه‌ی‌ زلفت نتوانم ره یافت
  • آن تواند که دلش آنچه تو دانی‌ باشد
  • ساغری‌ از خُم میخانه مرا باز دهید
  • که تواند که در این میکده بانی‌ باشد؟
  • گِردِ دلدار نگردد، غم ساقی‌ نخورد
  • غیر آن رند که بی‌نام و نشانی‌ باشد
  • گرچه پیرم، به سر زلف تو ای‌ دوست قسم!
  • در سرم عشق، چو ایّام جوانی‌ باشد
  • دورم از کوی‌ تو، ای‌ عشوه‌گر هر جایی‌!
  • که نصیبم ز رُخت نامه‌پرانی‌ باشد
  • گر شبانان، به سر کوی‌ تو آیند و روند
  • خُرّم آن دم که مرا شغلْ، شبانی‌ باشد.