گُلزارِ جان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

گُلزارِ جان

گلزار جان

گُلزارِ جان

  • با که گویم غم دل، جُز تو که غمخوار منی‌
  • همه عالم اگرم پُشت کند، یار منی‌
  • دل نبندم به کسی‌، روی‌ نیارم به دری‌
  • تا تو رؤیای‌ منی‌، تا تو مددکار منی‌
  • راهی‌ کوی‌ توام، قافله سالاری‌ نیست
  • غم نباشد، که تو خود قافله سالار منی‌
  • به چمن روی‌ نیارم، نروم در گُلزار
  • تو چمنزار من استیّ‌ و، تو گُلزار منی‌
  • دردمندم، نه طبیبی‌، نه پرستاری‌ هست
  • دلخوشم، چون تو طبیب و تو پرستار منی‌
  • عاشقم، سوخته‌ام، هیچ مددکاری‌ نیست
  • تو مددکارِ منِ عاشق و دلدار منی‌.