آوازِ سروش
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

آوازِ سروش

آواز سروش

آوازِ سروش

  • بر در میکده پیمانه زدم خرقه به دوش
  • تا شود از کفم آرام و، رود از سر هوش[1]
  • از دَم شیخ، شفای[2]دل من حاصل نیست
  • بایدم شکوه برم پیش بت باده‌فروش
  • نه مُحقّق خبری‌ داشت، نه عارف اثری‌
  • بعد از این دست من و دامن پیری‌ خاموش
  • عالِم و حوزه‌ی‌ خود، صوفی‌ و خلوتگه خویش
  • ما و کوی‌ بُت حیرتزده‌ی‌ خانه ‌بدوش
  • از در مدرسه‌ و، دیر و، خرابات شدم
  • تا شوم بر در میعادگهش حلقه بگوش
  • گوش از عربده‌‌ی‌ صوفی‌ و درویش ببند
  • تا به جانت رسد از کوی‌ دل، آوازِ سروش.