بار یار
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

بار یار

بار یار

بار یار

  • اکنون که در میکده بسته است، به رویم
  • بهتر که غم خویش، به خمّار بگویم
  • من کُشته‌ی‌ آن ساقی‌ و، پیمانه‌ی‌ عشقم
  • من عاشِق دلداده‌ی‌ آن روی‌ نکویم
  • پروانه صفت، در برِ آن شمع بسوزم
  • مجنونم و، در راه جنون بادیه پویم
  • راز دل غمدیده‌ی‌ خود را، به که گویم؟
  • من تشنه‌ی‌ جام می‌ از آن کُهنه سَبویم
  • بردار کتاب از برم و، جام می‌‌ آور!
  • تا آنچه که در جمع کُتب نیست بجویم
  • از پیچ و خم عِلم و خرد، رخت ببندم
  • تا بار دهد یار، به پیچ و خم مویم.