فارغ از عالم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

فارغ از عالم

فارغ از عالم

فارغ از عالم

  • فقر، فخر است اگر فارغ از عالم باشد
  • آنکه از خویش گذر کرد، چه‌اش غم باشد[1]
  • طالع بخت در آن روز بر آید، که شبش
  • یار تا صبح ورا مونس و همدم باشد
  • طربِ ساغرِ درویش نفهمد صوفی‌
  • باده از دست بتی‌ گیر که محرم باشد
  • طوطی‌ باغ محبّت نرود کلبه‌ی‌ جغد
  • بازِ فردوس، کجا کَلبِ معلَّم باشد؟!
  • این دل گمشده را، یا به پناهت بپذیر
  • یا رها ساز که سرگشته‌ی‌ عالم باشد.