قرار بود اعضای کانون نویسندگان ایران برای دیدار با امام به محل اقامتشان بروند. آن روزها دیدارها در مدرسه علوی انجام می شد. سیمین دانشور هم از اعضای این کانون بود که برای ملاقات رفته بود.
روز بیست و یکم بهمن ماه سال 57 و در حالی که حکومت نظامی برقرار بود، امام فرمان بر شکست حکومت نظامی دادند. ناطق نوری از همراهان نهضت امام به بازگویی این ماجرا پرداخته است.
ختم آقا مصطفی خمینی موجب طلیعه تجمع گروه ها بود؛ چون عنوان ختم آقا مصطفی طوری بود که گروهی نمی توانست شرکت نکند. حتی یادم است آقای فروهر که گروه و دار و دسته داشت و...
اینک چون تو با اصرار خاص به خودت از من شعر خواستی باید به حق بگویم که نه در جوانی که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده، و نه در فصل پیری که آن را هم پشت سر گذاشته ام، و نه در حال ارذل العُمُر که اکنون با آن دست به گریبانم قدرت شعرگویی نداشتم.
دیدار مردم انزلی با امام خمینی در اوائل سال ۶۰ یکی از خاطرات خوب و جالب بنده در طول حضورم در بندانزلی دیدار اهالی شهر با حضرت امام بود. مردم خودشان طالب دیدار بودند و به لطف خدا مقدماتش هم فراهم شد.
کماندوها به مدرسه فیضیه حمله کرده و در و دیوار مدرسه را به خون طلاب آغشته کرده بودند. ما اما در مشهد مشغول چاپ اعلامیه بودیم هر چند که مشکلات فراوانی سد راهمان می شد. روایت این ماجرا را از زبان مرحوم آیت الله رحمت می خوانیم.
حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی خاطره ای از ضبط و ثبت درس ها و سخنرانی های امام در نجف توسط مرحوم آیت الله محمدرضا رحمت نقل کرد.
حضرت امام در نجف برای ضبط درسهایشان اجازۀ نمیدادند، ولی برای ضبطسخنرانی اجازه میفرمودند. ما هم شدیداً دنبال ضبط درسها بودیم.
فرید کتابچی، صاحب فعلی کتابفروشی اسلامیه می گوید: امام خمینی (ره) زمانی که در قم بودند به مغازه ما می آمدند و نمونه های چاپی کتاب کشف الاسرار را تصحیح می کردند. برگه هایی را که از حروفچینی می آوردیم، با مداد تصحیح می کردیم و به چاپخانه می فرستادیم. در آن زمان امام (ره) ۴۴سال داشتند و در حوزه علمیه تدریس می کردند.
بیست و دوم آبان ماه سال ۷۵ بود که آیت الله سید مرتضی پسندیده، برادر بزرگتر امام خمینی(س) در جوار رحمت حق آرام گرفتند. کتابی از خاطرات ایشان با عنوان خاطرات آیت الله پسندیده سال ها قبل به چاپ رسید که در آن به بیان تاریخچه ای از خاندان خود و شهر خمین و... پرداخته اند...
حضرت امام همیشه تأکیدشان بر حفظ آبروی افراد بود. در مواردی که تخلفی از مدیران سر می زد، می فرمودند؛ آنها را بخواهید و بگوئید؛ خودشان دست از این کارهایشان بردارند، نصیحت محرمانه بکنید و کار را تمام کنید.
روزگار هشت ساله دفاع مقدس با خاطرات تلخ و شیرین همراه بود و امام به عنوان رهبر جمهوری اسلامی موضع گیری های متفاوتی در قبال شنیدن اخبار جنگ داشتند که حاج احمد آقا تلخ ترین و شیرین ترین آن را روایت کرده است.
بعد از تبعیدم مناظراتی با اعضای انجمن حجتیه داشتم و از همان جا نامه ای به امام نوشتم که این افراد انحراف دارند و امام در جواب فرمودند من از وقتی فهمیدم هیچ کمکی به اینها نکردم؛ این سبب شد تا انجمن به مخالف با من بپردازد.
اول آبان ماه سال ۵۶ بود. خبری دهان به دهان میان کوچه پس کوچه های نجف تکثیر می شد. خبر این بود: پسر حاج آقا روح الله از دنیا رفته است. وجودش را تاب نیاورده بودند و او را به شهادت رسانده بودند.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.