از شهادت حاج آقامصطفی تا استمرار حوزه/ تجلی صبر و بینش الهی امام خمینی

اول آبان ماه سال ۵۶ بود که به طرز مشکوکی فرزند ارشد امام خمینی را به شهادت رساندند. این قضیه به فرمایش امام از الطاف خفیه الهی بود.

عناوین مطالب خاطرات شخصیت ها

وقتی امام زنگ می‏‏ زدند

وقتی امام زنگ می‏‏ زدند

امام هیچ وقت حتی یک چک یا یک امانت را بدون دلیل برای یک روز پیش خودشان معطل نمی‏ گذاشتند.

نظم اتوماتیک و خودکار در برنامه‏ ها

نظم اتوماتیک و خودکار در برنامه‏ ها

امام در نجف که بودند طلاب ساعت های خود را از روی کار امام تنظیم می‏‏ کردند.

نمی‏ شود عکس بگیرید

نمی‏ شود عکس بگیرید

امام در منزل خودشان در سال 1343 خطاب به رییس جمهور امریکا گفتند که منفور جامعه است.

هر موقعی دلت می‏‏ خواهد بیا

هر موقعی دلت می‏‏ خواهد بیا

دخترم نامه‏ ات را خواندم، تو هر موقعی که دلت می‏‏ خواهد می‏‏ توانی بیایی اینجا.

اگر احمد حکمش مرگ باشد

اگر احمد حکمش مرگ باشد

مرحوم آیت ‏الله طالقانی در اعتراض به دستگیری فرزندشان چند روزی به عنوان اعتراض از نظرها پنهان شدند.

آیا ثقه است؟

آیا ثقه است؟

ایشان برای اجازه دادن شفاهی به کسی که تمام وجودش ارادت به ایشان است تمام جهات شرعی را رعایت می‏‏‏‏ کنند.

منزل من جای گوشه و کنایه نیست

منزل من جای گوشه و کنایه نیست

یکی از آقایان به یکی دیگر از علما گوشه و کنایه می‏‏‏‏ زد.

پیام من با دلارهای امانتی چاپ نشود

پیام من با دلارهای امانتی چاپ نشود

امام توجه خاصی نسبت به حفظ بیت ‏المال داشتند و اینکه حالا یک نفر از اعضای دفترشان می‏‏‏‏خواهد منشور انقلاب را چاپ کند یا نکند برایشان اهمیت نداشت.

هر کسی می ‏توانست خودش را به امام برساند

هر کسی می ‏توانست خودش را به امام برساند

با خیال راحت و بدون مراعات حتی اصول ایمنی و امنیتی توی اتاقی که اطرافش همه شیشه بود با مردم تماس می‏ گرفتند.

نظم حتی در سلول انفرادی

نظم حتی در سلول انفرادی

طول آن سلول چهار قدم و نیم بود و من سه تا نیم ساعت طبق روال همه روزه‏ام در آنجا قدم زدم.

به این مسافرت نروید

به این مسافرت نروید

امام توصیه کردند که به این مسافرت نروم و از خود بیشتر محافظت بکنم.

خیر، لازم نیست

خیر، لازم نیست

علت احتیاط امام مصرف برق آن تنها نبود ایشان خیلی از تجملات بدشان می‏‏ آمد.

رو به قبله وضو می‏ گرفتند

رو به قبله وضو می‏ گرفتند

در همه حال ذکر خداوند بر زبان و قلب ایشان جاری بود.

اگر حاضری جهنم را تحمل کنی

اگر حاضری جهنم را تحمل کنی

من دیگر حاضر نیستم به این طلبه به خاطر عدم لیاقتی که در او وجود دارد، پول سهم امام بدهم.

من هم کار خودم را می‏‏ کنم

من هم کار خودم را می‏‏ کنم

آنها این واهمه را دارند که مبادا در هنگام قدم زدن نتوانند امنیت شما را تأمین کنند.

نمی‏ خواستم معروف بشوم

نمی‏ خواستم معروف بشوم

جواب هایی که شما نوشته‏ اید بسیار متین است و من غرضی از انتشار کتاب اسرار هزار ساله نداشتم جز اینکه این سؤال ها برای مردم مطرح بود و من می‏ خواستم کسی مثل شما به آنها جواب بدهد.

من باید آتش را خاموش کنم

من باید آتش را خاموش کنم

شعله آتشی روشن شده و همهۀ کشور را فرا می‏ گیرد، و تنها من هستم که باید این آتش را خاموش کنم.

بقیه حرف هایتان را با احمد بزنید

بقیه حرف هایتان را با احمد بزنید

در حالی که از جا بلند می‏‏ شدند خطاب به یاسر عرفات فرمودند: شما بقیه حرف هایتان را با احمد بزنید.

صفحه 47 از 57 < قبلی | 46 | 47 | 48 | 49 | 50 | بعدی >