ماجرای سخنرانی حاج اقا مصطفی و گریه مردم قم بمناسبت دستگیری امام به روایت دکتر بروجردی

اول آبان ماه سال ۵۶ بود. خبری دهان به دهان میان کوچه پس کوچه های نجف تکثیر می شد. خبر این بود: پسر حاج آقا روح الله از دنیا رفته است. وجودش را تاب نیاورده بودند و او را به شهادت رسانده بودند.

عناوین مطالب خاطرات شخصیت ها

آیا ثقه است؟

آیا ثقه است؟

ایشان برای اجازه دادن شفاهی به کسی که تمام وجودش ارادت به ایشان است تمام جهات شرعی را رعایت می‏‏‏‏ کنند.

منزل من جای گوشه و کنایه نیست

منزل من جای گوشه و کنایه نیست

یکی از آقایان به یکی دیگر از علما گوشه و کنایه می‏‏‏‏ زد.

پیام من با دلارهای امانتی چاپ نشود

پیام من با دلارهای امانتی چاپ نشود

امام توجه خاصی نسبت به حفظ بیت ‏المال داشتند و اینکه حالا یک نفر از اعضای دفترشان می‏‏‏‏خواهد منشور انقلاب را چاپ کند یا نکند برایشان اهمیت نداشت.

هر کسی می ‏توانست خودش را به امام برساند

هر کسی می ‏توانست خودش را به امام برساند

با خیال راحت و بدون مراعات حتی اصول ایمنی و امنیتی توی اتاقی که اطرافش همه شیشه بود با مردم تماس می‏ گرفتند.

نظم حتی در سلول انفرادی

نظم حتی در سلول انفرادی

طول آن سلول چهار قدم و نیم بود و من سه تا نیم ساعت طبق روال همه روزه‏ام در آنجا قدم زدم.

به این مسافرت نروید

به این مسافرت نروید

امام توصیه کردند که به این مسافرت نروم و از خود بیشتر محافظت بکنم.

خیر، لازم نیست

خیر، لازم نیست

علت احتیاط امام مصرف برق آن تنها نبود ایشان خیلی از تجملات بدشان می‏‏ آمد.

رو به قبله وضو می‏ گرفتند

رو به قبله وضو می‏ گرفتند

در همه حال ذکر خداوند بر زبان و قلب ایشان جاری بود.

اگر حاضری جهنم را تحمل کنی

اگر حاضری جهنم را تحمل کنی

من دیگر حاضر نیستم به این طلبه به خاطر عدم لیاقتی که در او وجود دارد، پول سهم امام بدهم.

من هم کار خودم را می‏‏ کنم

من هم کار خودم را می‏‏ کنم

آنها این واهمه را دارند که مبادا در هنگام قدم زدن نتوانند امنیت شما را تأمین کنند.

نمی‏ خواستم معروف بشوم

نمی‏ خواستم معروف بشوم

جواب هایی که شما نوشته‏ اید بسیار متین است و من غرضی از انتشار کتاب اسرار هزار ساله نداشتم جز اینکه این سؤال ها برای مردم مطرح بود و من می‏ خواستم کسی مثل شما به آنها جواب بدهد.

من باید آتش را خاموش کنم

من باید آتش را خاموش کنم

شعله آتشی روشن شده و همهۀ کشور را فرا می‏ گیرد، و تنها من هستم که باید این آتش را خاموش کنم.

بقیه حرف هایتان را با احمد بزنید

بقیه حرف هایتان را با احمد بزنید

در حالی که از جا بلند می‏‏ شدند خطاب به یاسر عرفات فرمودند: شما بقیه حرف هایتان را با احمد بزنید.

از تظاهر به تقوی بیزار بودند

از تظاهر به تقوی بیزار بودند

در طول عمرشان دیده نشد در انظار مردم تسبیح بدست بگیرند و ذکر بگویند.

مثل اینکه غافل از خدا شدم

مثل اینکه غافل از خدا شدم

رژیم کارهایی می‏ کرد که مرجعیت شما را زیر سؤال ببرد و جنابعالی را از مقام مرجعیت به زیر بکشاند.

در گوشه‏ ای از مجلس درس می‏ نشستند

در گوشه‏ ای از مجلس درس می‏ نشستند

ما طلاب، به امام و آیت‏ الله‏ بروجردی یکسان نگاه می‏ کردیم.

اجازه ندادند اسمشان باشد

اجازه ندادند اسمشان باشد

نکته مهمی که سبب شد امام در حوزه محبوبیتی پیدا کنند شیوۀ برخورد ایشان با این مسأله بود.

برایش پول می‏ فرستادم

برایش پول می‏ فرستادم

وقتی امام در نجف بودند تبلیغات مغرضین علیه امام زیاد بود.

صفحه 47 از 57 < قبلی | 46 | 47 | 48 | 49 | 50 | بعدی >