اول آبان ماه سال ۵۶ بود که به طرز مشکوکی فرزند ارشد امام خمینی را به شهادت رساندند. این قضیه به فرمایش امام از الطاف خفیه الهی بود.
همۀ مشکلات به نظرشان آسان می آمد.
تمام وسایل امام با نظم و در جای مخصوص به خود بود.
مرحوم شیخ نصرالله خلخالی یکی از عکسهای امام را از نجف به لبنان فرستاده بود
فراموش نمیکنم در همان اوایل طلبگیام بود که امام عصرهای جمعه در مدرسه فیضیه، یک بحث اخلاقی داشتند.
رسم است وقتى که یکى از مراجع از دنیا مىرود، مریدهاى علما و مراجع دیگر تبلیغ مىکنند
ساختمان بیرونی منزل امام در نجف که ملاقات های ایشان در آنجا بود خرابه شده بود.
عنایت و توجه خاص حضرت امام به شنیدن حرف شاگرد و حوصله کامل پاسخ گفتن برایم جالب بود
یکى جنبۀ معنوى و روحانى امام بود که وقتى به محلى وارد مىشدند، کسى که شاگرد ایشان هم نبود و ارتباطى نداشت، مجذوب جاذبۀ ایشان مىشد.
پس از پیروزى انقلاب با پانزده نفر از طلاب خدمت امام مشرف شدیم
امام درس رسائل مىگفت، آقاى گلپایگانى کفایه، آقا سید احمد خوانسارى مکاسب و آقا سید محمد داماد رسائل تدریس مىکرد.
برنامۀ امام در تحقیقات علمى بسیار عجیب و بهتانگیز است.
من و على هر موقع با هم تنها مىشدیم، به قصد گرفتن شکلات پیش خانم می رفتیم.
امام در مورد استفاده از امکانات زندگی، هم راجع به خودشان و هم راجع به اهل منزل جز به قدر ضرورت استفاده نمی کردند.
امام از بازگو شدن ویژگیها و برجستگیهای دینی، علمی و اخلاقیشان ناراحت بودند.
خاطرۀ جالبى که از درس امام(ره) دارم اولین جملۀ اولین درس امام در نجف است.
روزى امام در خصوص ارثیه اى که از طرف مرحوم پدرشان به ایشان به ارث رسیده بود ما را خواستند.
امام در ملاقاتهاى خود، به برادران جانبازى که با ویلچر خدمتشان مى آمدند بیشتر از همه نگاه مى کردند.
در رابطه با امور مالى حزب جمهورى اسلامی ما خودمان فکر می کردیم که حزب باید روى پاى خودش بایستد.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.