اول آبان ماه سال ۵۶ بود. خبری دهان به دهان میان کوچه پس کوچه های نجف تکثیر می شد. خبر این بود: پسر حاج آقا روح الله از دنیا رفته است. وجودش را تاب نیاورده بودند و او را به شهادت رسانده بودند.
ساختمان بیرونی منزل امام در نجف که ملاقات های ایشان در آنجا بود خرابه شده بود.
عنایت و توجه خاص حضرت امام به شنیدن حرف شاگرد و حوصله کامل پاسخ گفتن برایم جالب بود
یکى جنبۀ معنوى و روحانى امام بود که وقتى به محلى وارد مىشدند، کسى که شاگرد ایشان هم نبود و ارتباطى نداشت، مجذوب جاذبۀ ایشان مىشد.
پس از پیروزى انقلاب با پانزده نفر از طلاب خدمت امام مشرف شدیم
امام درس رسائل مىگفت، آقاى گلپایگانى کفایه، آقا سید احمد خوانسارى مکاسب و آقا سید محمد داماد رسائل تدریس مىکرد.
برنامۀ امام در تحقیقات علمى بسیار عجیب و بهتانگیز است.
من و على هر موقع با هم تنها مىشدیم، به قصد گرفتن شکلات پیش خانم می رفتیم.
امام در مورد استفاده از امکانات زندگی، هم راجع به خودشان و هم راجع به اهل منزل جز به قدر ضرورت استفاده نمی کردند.
امام از بازگو شدن ویژگیها و برجستگیهای دینی، علمی و اخلاقیشان ناراحت بودند.
خاطرۀ جالبى که از درس امام(ره) دارم اولین جملۀ اولین درس امام در نجف است.
روزى امام در خصوص ارثیه اى که از طرف مرحوم پدرشان به ایشان به ارث رسیده بود ما را خواستند.
امام در ملاقاتهاى خود، به برادران جانبازى که با ویلچر خدمتشان مى آمدند بیشتر از همه نگاه مى کردند.
در رابطه با امور مالى حزب جمهورى اسلامی ما خودمان فکر می کردیم که حزب باید روى پاى خودش بایستد.
بیان امام در تدریس به قدری شیرین و رسا بود که هیچکس را نیازمند به اینکه از کس دیگری بپرسد و نظر امام را استفسار کند نبود.
امام فرمودند: بولتنهاى متعدد و مختلف بهصورت اسرافآمیزى منتشر مىشود
یک بار عده ای از شخصیت های دولت عراق خدمت چند نفر از آقایان مراجع از جمله حضرت امام رسیده بودند .
امام سعی بر آن داشتند کسانی که در پای درسشان حاضر میشدند صاحبنظر باشند.
همیشه حقیقت رفتارشان با حقیقت گفتارشان تطابق داشت.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.