اول آبان ماه سال ۵۶ بود. خبری دهان به دهان میان کوچه پس کوچه های نجف تکثیر می شد. خبر این بود: پسر حاج آقا روح الله از دنیا رفته است. وجودش را تاب نیاورده بودند و او را به شهادت رسانده بودند.
من یک مرتبه هم ندیدم امام در کارهایشان حتی یک حیله شرعی به کار برده باشند.
روزی یکی از دوستان و شاگردان امام به بنده پیشنهاد کرد خدمت ایشان بروم بلکه موافقتشان را برای چاپ رساله بدست آورم.
امام در پاریس در یک خانه کوچک زندگی می کرد که دو اتاق بیشتر نداشت.
وقتی امام متوجه مطلب شدند با کمال قاطعیت از توزیع آن منع کردند.
امام در مسجد جامع شهر قبل از غروب و در ماه مبارک رمضان درس اخلاق میگفتند.
امام خطاب به بنیصدر گفتند این را از مغزت بیرون کن که اگر در جنگ نباشی، جنگ شکست میخورد
امام به طلبهها میفرمودند: «اول اگر جوانها زیاد سراغ مستحبات بروند، از واجباتشان باز میمانند.»
برخی از کاروانها توسط بنده از مراجع نجف استفتا کرده بودند که...
امام در 24 ساعت چهار ساعت بیشتر نمیخوابیدند
تعدادی از حقوقدانان و دانشگاهیان جلسهای خصوصی با امام در سالن نمایش مدرسه علوی داشتند.
زمانی که پیام برائت امام منتشر شد، من معتقد بودم که این پیغام تنها برای مردم ایران اسلامی نیست
در تنفس از آقای رجایی خواستم که با امام ملاقات کنند تا ببینند مسأله چیست؟
در ملاقاتی با امام در مورد کیهان از امام راهنمایی خواستم.
اولین باری که خصوصی خدمت امام رسیدم در همان اتاق پنج دری منزل ایشان در قم بود.
تنها کسی که از قم به عیادت آیت الله کاشانی رفت امام بود
درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.
استاد علامه آقاى حاجآقا روحاللّه خمینى زعیم بزرگ شیعه از دانشمندان بزرگ و متفکر این عصراند
آشنایی من با نام حضرت امام در سنین ده ـ دوازده سالگی از زبان والد بزرگوارم آیتاللّه سید محمد موسوی جزائری بود
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.