اول آبان ماه سال ۵۶ بود. خبری دهان به دهان میان کوچه پس کوچه های نجف تکثیر می شد. خبر این بود: پسر حاج آقا روح الله از دنیا رفته است. وجودش را تاب نیاورده بودند و او را به شهادت رسانده بودند.
هرگز به فکر این نبودند که با ثروتمندان و زراندوزان دنیا نزدیک باشند.
شرکت در این مجلس برای همه آزاد بود و هر کسی می توانست خدمتشان برسد.
هر وقت کسی قرآن را ختم می کرد و به آخر می رسید، رسم بود که به سایر بچه ها و به ملا، ناهار بدهد.
اگر در مجلس طلبه ای عادی می آمد، امام برایش احترام بیشتری قایل می شدند.
برای آنها بسیار عجیب بود که یک شخصیت جهانی با این همه دشمن که دارد با چه جرأت و شهامتی این چنین در اجتماعات و نماز جماعت ظاهر می شود.
به کربلا یا جای دیگر نمی توانستیم تلفن بزنیم. زیرا آن را تحریم کرده بودند.
این یخچال خیلی بزرگ است یک یخچال کوچکتر باشد بهتر است.
ایشان هیچ وقت از سهم امام استفاده نکردند تا وقتی که مجتهد و صاحب رساله شدند.
در مورد نظافت، امام حساسیت خاصی داشتند.
خبرنگاران از حکم شرعی پیوند اعضا از محضر امام استفسار کردند.
اینگونه تغییر، افتتاحیهاى جهت دستبرد اساسى به قوانین موضوعۀ این کشور خواهد شد.
اجازهٔ سخنگویی از طرف خودشان را به والاترین و برجسته ترین شخص مثل مرحوم حاج آقا مصطفی نمی دادند.
حتی اگر یک جمله شوخی می کردند در آن یک جمله هم نظر سازندگی داشتند.
همۀ مشکلات به نظرشان آسان می آمد.
تمام وسایل امام با نظم و در جای مخصوص به خود بود.
مرحوم شیخ نصرالله خلخالی یکی از عکسهای امام را از نجف به لبنان فرستاده بود
فراموش نمیکنم در همان اوایل طلبگیام بود که امام عصرهای جمعه در مدرسه فیضیه، یک بحث اخلاقی داشتند.
رسم است وقتى که یکى از مراجع از دنیا مىرود، مریدهاى علما و مراجع دیگر تبلیغ مىکنند
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.