به گذشته می نگریم، حماسۀ پرشور کربلا و عاشورا را نظاره گریم، صحنه هایی که به دست پر توان امام حسین(ع) در دفاع از اسلام و تعالیم پیامبر و سیرۀ پدرش در صحرای گرم و جانسوز نینوا آفریده شد. این حادثه چنان پرشکوه و با عظمت و سرشار از عشق و ایثار و فداکاری و شجاعت است که قلمی توان بازگو کردن آن را ندارد. نبردی که در یک سو حاکمی خدانشناس با تمامی توان نظامی و تبلیغاتی قرار گرفته و در سوی دیگرش گروهی با ایمان با اتکال به نیروی لایزال الهی. امامی که برای حراست از دین جدش بپا خاسته و در برابر زورگویی های یزید، با هدف خاموش کردن نور توحید، شهادت را برگزیده است. یزید و دارو دسته اش با این خیال جنگ را بر حسین(ع) تحمیل کرده اند، تا از این طریق شعاع نور الهی را در دل محرومان و مستضعفین خاموش نمایند. در این صورت بود که یزید اطمینان حاصل می کرد که دیگر خطری از جانب آزادیخواهان و پیروان حقیقی اسلام راستین حکومت وی را تهدید نخواهد کرد و در فرآیند این پیروزی او همچنان سلطۀ نامشروع خود را بر مسلمین استمرار خواهد بخشید. برخلاف چنین تصور و انتظاری کربلا شکل گرفت و طومار زندگی یزید و یزیدیان، با شهادت 72 تن از بهترین فرزندان اسلام در هم پیچید.

عاشورا را باید تجلی گاه نبرد حق و باطل دانست. امام حسین(ع) به عنوان بارزترین چهرۀ حق بزرگترین حماسه ها را می آفریند و درس پاسداری از حریم حق را به همه راهیان این کاروان می آموزد.

امام حسین(ع) وقتی تصمیم می گیرند از مدینه به سوی کربلا حرکت کنند، فلسفه این قیام را در وصیت نامه ای که به برادرش محمد بن حنیفه می نویسند یادآور می شوند. حضرت در این وصیت می فرمایند‏:

"انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابیطالب..."؛‏‏ من نه از روی خودخواهی و یا خوش گذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهی از منکر است و خواسته ام از این حرکت اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب است. (محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا، قم، انتشارات اسلامی، 1362، ص 36)‏ و این در حالی است که یزید در پی محو اسلام بر آمده است. بنابراین جنگ امام حسین(ع) با یزید جنگ بر سر قدرت و یا ثروت و مقام نبود بلکه جنگ بر سر اسلام بود.

‏‏ ظلم ستیزی یکی دیگر از تعالیم نهضت عاشورا بوده است. امام حسین(ع) در این باره می فرماید:

"الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا انی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا بر ما." شهید مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، قم، انتشارات صدرا، ص 47)

آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟ من مردن را برای خودم سعادت، و زندگی با ستمگران را موجب ملامت می بینم.

امام حسین(ع) لشکریان کفر را موعظه و نصیحت می کند و از آنها می خواهند که راه حق را از باطل تشخیص داده تا شاید از حاکمی چون یزید دست بکشند. ‏‏چنین اتمام حجتی بارها از سوی امام صورت گرفت. حضرت در روز عاشورا در اولین سخنرانی اش خطاب به سپاه دشمن اعلام داشت‏‏:

"ایها الناس اسمعوا قولی و لا تعجلوا حتی اعظکم، بما هو حق لکم علی و حتی اعتذار الیکم من مقدمی علیکم فان قبلتم عذری و صدقتم قولی و اعطیتمونی النصف من انفسکم کنتم بذلک اسعدوا لم یکن لکم علی سبیل و ان لم تقبلوا منی العذر و لم تعطوا النصف من انفسکم فاجمعوا امرکم و شر کائکم ثم لایکن امر کم علیکم غمة ثم اقضوا الی و لاتنظرون ان ولیی الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین... ؛ ‏‏

ای مردم ندای مرا بشنوید و بر کشتنم شتاب نکنید تا من شما را نسبت به آنچه وظیفه دارم، پند دهم و بر شما اتمام حجت کنم. حال اگر شما انصاف روا دارید، به نیکبختی خواهید رسید و اگر از روش انسانی دست برداشته مرا تصدیق ننمایید زیانش را خودتان خواهید برد. بنابراین بر انجام هدفتان گرد هم آیید تا در آینده دچار اندوه نگردید. آنگاه دربارۀ من داوری نمایید و دیگر مهلتم ندهید. همانا صاحب اختیار من پروردگار یکتاست که سرپرست همه نیکان است. (وقایع الأیام فی تتمة محرم الحرام - جلد 1 - ج 1 - صفحه 562)

‏‏امام حسین(ع) به خاطر ایمانی که نسبت به هدفش داشت با قاطعیت ادامه مسیر را مطرح می کرد. دوستان امام بارها به او پیشنهاد دادند که از رفتن به سوی کربلا منصرف شود ولی امام با قاطعیت همه آنها را رد کرد. عبدالله بن عباس از جمله کسانی بود که سعی می کرد امام را از راهی که در پیش گرفته است باز دارد لیکن امام در جواب به او می فرماید‏‏:

"یا بن العم انی والله لاعلم انک ناصح مشفق و قد ازمعت علی المسیر..."؛‏‏ پسر عم به خدا سوگند می دانم که تو از راه خیرخواهی و مهربانی و شفقت این پیشنهاد را می کنی ولی من تصمیم گرفته ام که به سوی عراق حرکت کنم. (وقعة الطف؛ ج، ص 150)

‏‏ در عصر حاضر و بعد از قرنها پیروان و ایادی ابوسفیان برای محو اسلام و خاموش نمودن چراغی که در این برهه از زمان در ایران درخشید، جنگ نابرابری را به نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی تحمیل کردند. صدام با همکاری هم پیمانانش به کشوری حمله کرد که هزاران نفر از جوانان و بهترین فرزندان خویش را آمادۀ نبردی نابرابر با استکبار جهانی کرده بود. تجاوزی که از سوی دشمن صورت گرفت علاوه بر اینکه به شهادت بی شماری از بهترین فرزندان این کشور انجامید، به اسارت و بی خانمان شدن آحاد زیادی از مردم ما منتهی شده است. شهرها بمباران شد و حتی مساجد و بیمارستانها و مدارس از گزند حملات هوایی و زمینی دشمن در امان نماندند و چه اطفال خردسالی در مدارس و چه نمازگزارانی در صحن مطهر مساجد در اثر بمباران هواپیماها و موشکهای دشمن قطعه قطعه شدند. علت این همه دشمنی و کینه نسبت به انقلاب اسلامی را باید در ظهور انقلاب اسلامی دانست. انقلابی که با سیاست نه شرقی و نه غربی و اعلام قصد صدور آن چشم انداز بسیار ناخوشایندی برای سران استکبار به دنبال می آورد. وحشت و نگرانی آنان زمانی اوج می گرفت که انقلاب اسلامی ایران به دنبال خود زنجیره ای از قیام و جهش اسلامی با هدف نابودی منافع نامشروع سلطه گران در تمامی جهان اسلام را یدک می کشید. آنها بر این امر واقف بودند که در صورت پایداری انقلاب اسلامی بر اصول و مرام سیاسی – ایدئولوژیک خود، دارای آنچنان توانمندیها و قانونمندیهایی در جهان اسلام خواهد شد که تمام ملل مسلمان منطقه با پیوستن به زنجیرۀ قیام اسلامی به یکباره کلیه استعدادها و منابع زندگی ‎‏اقتصادی، سیاسی و نظامی مستکبرین را ویران خواهد ساخت و لذا آنها برای جلوگیری از تأثیرات بین المللی و منطقه ای انقلاب اسلامی در تدارک جنگ تحمیلی بر جمهوری اسلامی برآمدند. آنها در این توطئه سرنگونی حکومت اسلامی را شعار اصلی خود قرار دادند و این بر خلاف دیدگاههایی بود که جنگ را در اختلافات ارضی جستجو می کردند. ‏

‏‏طه یاسین رمضان معاون اول وقت نخست وزیر عراق در مصاحبه اختصاصی با روزنامه الثورة ارگان رسمی حزب بعث در اواخر دیماه 1360، اعلام داشت: "ما به این نکته تأکید می کنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید مگر اینکه رژیم حاکم بر ایران به طور کلی منهدم شود زیرا اختلاف اساسی بر سر چند صد کیلومتر مربع زمین یا نصف شط العرب که سبب بروز جنگ شده بود نیست. بنابراین جنگ ما با ایران بر خلاف آنچه بعضی از خائنین به ملت عرب ادعا می کنند یک جنگ مرزی نیست که بتوان آن را به تعویق انداخت بلکه در حقیقت جنگ سرنوشت است." (وزارت امور خارجه، تحلیلی بر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، تهران، انتشارات وزارت خارجه، 1361، ص 8)

امام خمینی(س) در همان روز آغازین جنگ در 31 شهریور 1359 اعلام داشتند: " این جنگ، جنگ‏ با اسلام‏ است‏ به‏ هواداری‏ کفر و یک همچو جنگی بر خلاف رضای خداست و خدای تبارک و تعالی نخواهد بخشید بر آن کسانی که قیام کنند بر ضد اسلام به واسطه همراهی با کفر." (ر.ک: صحیفه امام؛ ج 13، ص 224)

‏‏ رهنمودهای بنیانگذار انقلاب اسلامی در هشت سال دفاع مقدس با عنایت به نهضت عاشورا و تعالیم عاشورایی برای ملت ایران تبیین می شد تا سرانجام نقشه های نابخردانه دشمن شکست خورد و نظام اسلامی با قوت به حیات خویش ادامه داد.

در اینجا به فرازهایی از این رهنمودها اشاره می شود:

ما سر اسلام دعوا داریم، ما می گوییم که یک نفر آدمی که اسلام را اصلش مخالف با حزب خودش می داند، اسلامش اسلام عفلقی است که از اسلام کارتری هم بدتر است. (ر.ک: صحیفه امام؛ ج 13، ص 397-399)

یک حرفی که با ارتش عراق دارم این است که ارتش عراق با کی جنگ می خواهد بکند؟ طرفدار کی هست و مخالف کی؟ طرفدار صدام است که اشتراکی است و کافر است؟ بر ضد کی؟ بر ضد اسلام؟ ارتش عراق باید بداند که این آدم حالا آمده است اسم علی بن ابیطالب سلام الله علیه را می آورد و اسم حسین بن علی سلام الله علیه را می آورد، این دشمن اینهاست، این شخص با اینها دشمن است، با اسلام اصلاً دشمن است، این ارتش عراق باید بداند که این جنگ، جنگ با اسلام است به هواداری کفر و یک همچو جنگی بر خلاف رضای خداست. (ر.ک: صحیفه امام؛ ج 13، ص 224-225)

باید در مقابل ظلم و ستم بایستید. ‏‏کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا‏‏، کلمه بزرگی است که از آن اشتباه می فهمند، آنها خیال می کنند به این معنی است که هر روز باید گریه کرد لکن محتوایش غیر از این است، کربلا چه کرد؟ ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد؟ همه زمینها باید این طور باشند، نقش کربلا این بود که سیدالشهدا سلام الله علیه با چند نفر معدود به کربلا آمدند و در مقابل ظلم امپراطور زمان، یزید ایستادند، فداکاری کردند و کشته شدند ولکن ظلم را قبول نکردند و یزید را شکست دادند. (ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 116-119)

ما می خواهیم عالم در صلح باشد، ما می خواهیم همۀ مردم، همۀ مسلمین و غیرمسلمین همه در صلح و‏ صفا باشند، لکن معنایش این نیست که اگر یک کسی بخواهد بریزد در منزل یک کسی و تعدی کند، ما بگوییم که سر صلح داشته باشید و تن بدهید به ظلم، نه، همانطوری که ظلم حرام است، انظلام و تن دادن به ظلم هم حرام است. دفاع از ناموس مسلمین و جان مسلمین و مال مسلمین و کشور مسلمین یکی از واجبات است. ما داریم به این واجب عمل می کنیم، کشور ما دارد به این واجب عمل می کند. (ر.ک: صحیفه امام؛ ج 15، ص 116-119)

ملت شریف و مبارز مسلمان عراق، ارتشیان رزمنده، افسران، درجه داران و سربازان مسلمان عراقی شما همه از نزدیک جنایتها و خیانتهای حزب کافر بعث را دیده و می بینید، شما تلخی حکومت کافر بعثی را چشیده اید، شما می دانید که صدام حسین و رفقای کافر او تابع میشل عفلق ملحد و نوکر چشم بسته صهیونیسم و امپریالیسم به امر اربابان جهانخوار خود به ایران و ملت ایران که با الله اکبر و پشتوانه اسلام عزیز کفار را از میهن خود راندند حمله نموده و بیرحمانه برادران ایمانی شما را به قتل می رسانند، می دانید که این جنگ بین ایران و بعثیهای عراق، جنگ بین اسلام و کفر و قرآن کریم و الحاد است، از این جهت بر همۀ شما و ما مسلمانان جهان است از اسلام عزیز و قرآن کریم دفاع کنیم و این خیانتکاران را به جهنم بفرستیم. اکنون تکلیف شرعی الهی، انسانی شماست که در هر محلی هستید به ضدیت و کارشکنی برآیید... شما برادارن ارتشی و غیرارتشی و همه قوای بزرگ و کوچک نهراسید و برای دفاع از اسلام و کشورهای اسلامی به پا خیزید، خداوند با شماست‏‏. ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.‏) ر.ک: صحیفه امام؛ ج 13، ص 230-231(

شما رضای خدا را همراه دارید و آنها سخط خدا را، شما ایمان را همراه دارید و آنها طرفداری از کفر را، شما آرامش قلبی دارید و در این جنگ با آرامش با خاطر آسوده، با این ایده که اگر شهید بشوم، پیروزمندم و اگر پیروز هم بشوم، پیروزم. شما این را دارید و آنها از مرگ فرار می کنند، بین این دو طایفه بسیار فرق است. (ر.ک: صحیفه امام؛ ج16، ص 90)

باید با قدرت به پیش برویم و با قدرت با همه کسانی که به ما می خواهند تجاوز و تعدی کنند مبارزه کنیم و زندگی آبرومند نداشتن و زندگی زیر بار بودن هزار مرتبه از اینکه انسان بمیرد، ‎‏مردن بر او شرف دارد (ر.ک: صحیفه امام؛ ج 17، ص 495-498)

منبع: نقش نهضت عاشورا و تعالیم عاشورایی امام خمینی (س)

 

. انتهای پیام /*