احساسم می گفت با مرد متفاوتی روبرو شدم!

احساسم می گفت با مرد متفاوتی روبرو شدم!

براى من عجیب بودکه یک مرد روحانى اینچنین بر یکى مثل من که در کار خود تخصص کافى دارم مسلط باشند. مایک والاس اضافه کرد: باید بگویم زندگى بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامى براى خود فراهم کرده بود، او را از همۀ رهبران دیگر دنیا متمایز مى کرد و ما مى دیدیم که او به راستى یک مرد عقیدتى است و دنیا و لذتهاى دنیوى برایش ارزشى ندارد. او مرا و همۀ رجال دیگر دنیا را که به خدمت مى پذیرفت، روى فرش ساده مى نشانید و ما مجبور بودیم کفش هاى خود را دم در از پا درآوریم

سه شنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۴:۰
در یک نگاه تحت تأثیر قرار گرفتم

در یک نگاه تحت تأثیر قرار گرفتم

خودم را معرفی کردم و کارت خبرنگاری‏ ام را نشان دادم و گفتم که آمده‏ ام با امام مصاحبه کنم. مردی مؤدب و ریشو مرا به نویسنده کتابی معرفی کرد که شرح زندگی امام را نوشته بود. اما من اظهار‏‏ بی‏‏ صبری می ‏کردم و گفتم به این جا آمده‏ ام که آیت‏ الله را ببینم، چرا به او اطلاع نمی‏ دهید که برای دیدارش آمده‏ ام. گفتند اکنون موقع نماز است...

سه شنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۴
اینقدر مرا مطرح نکنید

اینقدر مرا مطرح نکنید

ارتباطی که امام با روزنامه‏ ها داشتند مربوط به مسایل ارشادی و هدایتی در مسایل مملکت بود و این واقعاً برای ما اهمیت داشت که ایشان هیچ گونه ارتباط مربوط به خودشان را با روزنامه‏ ها نداشتند

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲ - ۹:۵۸
فرق ملاقات با امام و دیگر مراجع، از نگاه شیخ مجتبی قزوینی؛

فرق ملاقات با امام و دیگر مراجع، از نگاه شیخ مجتبی قزوینی؛

ماشین خاموش بود و با دنده خلاص حرکت می کرد البته با دست ماشین را هل می‏دادند تا به خانه امام رسیدیم. وارد منزل امام که شدیم آنجا مجلس خیلی جالبی شد برای اینکه بهترین مداحان مشهد مقدس آمده بودند و از آن جمله، من لازم است یاد کنم از مرحوم حاجی غنیان و همچنین آقای اکبرزاده که الآن حیات دارد. در اتاق امام که نشسته بودیم، از آن اتاق یک پنجره‏ای به حیاط باز می‏شد؛ امام جوری نشسته بودند که هم از حیاط و هم از سالن و هم اتاق دیده بشوند؛ یک طرف پنجره امام نشسته بودند و...

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲ - ۸:۵۸
چطور شادی این بی شرم ها رو تحمل کنیم؟!

شاید برای نخستین بار این خاطره را می خوانید!

چطور شادی این بی شرم ها رو تحمل کنیم؟!

در این فکر ها بودم که اسماعیل دستش را روی شانه ام گذاشت و مرا به خود آورد. پرسیدم: چه خبر؟ گفت:صبح سرگرد عراقی من رو خواست و گفت: کی از همه برات عزیز تره؟! گفتم پدر و مادرم! گفت : از اونها عزیز تر هم داری؟ گفتم: بله؛ یکی دیگه است که از همه برام عزیزتره

یکشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲ - ۹:۱
ساقی که بود؟

ساقی که بود؟

یکی از شب ها یکی از زندانی هایی که بازداشت شده بود به نام معمار، خود را زده بود به دل درد، فکر می کرد با این شیوه او را آزاد می کنند. ساقی یک روانشناس بود و این تجربه را در طول سالهایی که زندانبان قزل قلعه بود بدست آورده بود. وقتی اطلاع پیدا کرد آمد در کریدور زندان، ما همه در انفرادی بودیم. با صدای بلند شروع کرد به آن زندانی که خودش را به دل درد زده بود نهیب زدن. به او گفت: تو که شجاعت و عرضه نداری غلط کردی وارد مبارزه شدی...

یکشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲ - ۶:۰
نوشته های من پاورقی نمی خواهد

پاسخ های گل آقایی به چند سوال؛

نوشته های من پاورقی نمی خواهد

کشیدن کاریکاتور یک انسان، اهانت به او نیست. اما هر جامعه ‏ای، برای خود سنت و عقیده‏ای دارد که محترم است. اما علاوه بر اینکه شخصا نمی‏خواهم لباس روحانیت را وارد قلمرو کاریکاتور بکنم، یا به زبان دیگر، نمی‏خواهم هنر کاریکاتور را وارد حریم روحانیت کنم، به سنت جامعه و اعتقاد مردم هم احترام می‏گذارم. گاهی خوانندگان مجله گل‏ آقا، نامه می‏نویسند که چرا کاریکاتور روحانیون را نمی‏کشید و می‏پرسند، آیا می‏ترسید؟...

سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۲ - ۱۳:۰
عذرخواهى امام خمینی از بزرگان هنگام رد نظراتشان

عذرخواهى امام خمینی از بزرگان هنگام رد نظراتشان

از ویژگیهاى امام در درس این بود که اقوال فقها و علما و بزرگانى که فوت کرده بودند و چه آنهایى که زنده بودند را خیلى با احترام و مؤدبانه ذکر مى‏کردند...

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۸
علت ناراحتی امام از مردم نجف چه بود؟

علت ناراحتی امام از مردم نجف چه بود؟

در نجف اشرف سر هر چهار راهی و خیابانی و کوچه ای مأمورانی برای دستگیری اهل علم ـ فقط افراد معمم ـ گذاشته بودند. ساعت خاصی مقرر کرده بودند که مثلاً از ساعت 6 غروب شروع کنند، اما خوب از آنجایی که نیروی کافی برای گماشتن در سر هر کوچه و خیابانی نداشتند خواه ناخواه از افرادی استفاده کرده بودند ...

یکشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۲ - ۱۵:۵
زنهای عرب عبای امام را می‏بوسیدند

زنهای عرب عبای امام را می‏بوسیدند

امام به کفشداری که می‏رسید با اینکه آقای فرقانی که یکی از همراهان همیشگی امام بود اجازه نمی‏دادند که کفش ایشان را آقای فرقانی بردارد و به کفشداری بدهد، ایشان نعلین خودش را در می‏آورد و همانجا جلوی میز کفشداری می‏گذاشتند، بعد هم داخل ایوان حرم حضرت امیر(ع) می‏رفت...

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۴
پنج خاطره از مرحوم فردوسی پور از دیدار های امام در سال 42

پنج خاطره از مرحوم فردوسی پور از دیدار های امام در سال 42

آیت الله العظمی حکیم فرموده بود من آدمی به ادب آقای خمینی ندیدم. در جلسه درس، بعد از نماز، در جلسه بیرونی و در اندرون یکسان نشسته است و تکان نمی‏خورد، زانو به زانو شود و چهره عوض بکند، یک آدم مؤدب و موقر و سنگین که در همه حالات و همه جا یکسان است. ایشان چهره‏اش در همه جا همان قیافه‏ای بود که شما ملاحظه کردید، فرق نمی‏کرد...

دوشنبه, ۰۸ مهر ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۱
لابد ریش من خنده دار است!

لابد ریش من خنده دار است!

....آن زمان که آقاروح‏ الله به دنیا آمد، هشت سال از فوت ناصرالدین شاه مى‏گذشت. عده ‏اى او را شاه شهید مى‏ نامیدند و هر ساله برایش مجالس فاتحه برگزار مى‏کردند. چرا که او براى زیارت حضرت عبدالعظیم به شهر رى رفته بود که توسط یک جوان جانباخته بنام میرزا‏رضا‏کرمانى به ضرب گلوله کشته شد...

شنبه, ۰۶ مهر ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۲
نمی‏‏ توانم ساکت بنشینم

آیت ‏الله محمد مؤمن

نمی‏‏ توانم ساکت بنشینم

من اگر هر جا وظیفۀ شرعى‏‏‏ ام ایجاب بکند نمی‏‏ توانم ساکت بنشینم.

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۴
هر کاری را که لازم بدانم می‏‏ کنم

دکتر حسن حبیبی

هر کاری را که لازم بدانم می‏‏ کنم

عراقى‏ ها به من گفتند می ‏‏توانید در عراق بمانید به شرط آنکه فعالیت نداشته باشید و جواب من به آنها این بود که من هر جا که باشم باید به وظیفه خودم عمل کنم. من در این دنیا جز به یک محل کوچک براى نشستن به چیز دیگر نیاز ندارم و این مقدار جا در این عالم به هر حال پیدا می ‏‏شود...

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۷
نگذارید آنجا باشد

محسن رضایی

نگذارید آنجا باشد

از این ماجرا تعجب کرده بودم که چگونه امام با وجود آن همه مشغله فرصت می‏‏ کنند که تمام مقالات را بخوانند و تمام جزئیات را زیر نظر دارند.

سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۴
اینها همه‏ اش قصه است

محسن رضایی:

اینها همه‏ اش قصه است

مواردی را که امام بر روی آنها انگشت می‏‏ گذاشتند و در آنها دخالت می‏‏ کردند بسیار حساس بود.

دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۴
این روحانیون کیستند؟

این روحانیون کیستند؟

امام مدیر روزنامه را ملزم ساختند که آن خبر را در روزنامۀ خود تکذیب کند و خواستۀ خود را با قدرت و با شدت تمام پیگیرى کردند.

یکشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۰:۹
با همان وضع به خیابان می‏‏ رفتند

حجت ‏الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی

با همان وضع به خیابان می‏‏ رفتند

در گزارشهای سرهنگ افضلی آمده بود که ایشان مرتب بیرون می‏‏ روند و قدم می‏‏ زنند و این وضع نگران کننده است و نباید ایشان را تنها گذاشت.

سه شنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۴
نمی‏‏ خواهم جلسه خصوصى باشد

حجت ‏الاسلام والمسلمین توسلى

نمی‏‏ خواهم جلسه خصوصى باشد

امام هیچگاه در برابر دشمنان اسلام کرنش و تواضع نکرد و این در حالى بود که امام در برابر یک طلبه و مردم عادى کمال تواضع را می‏‏ نمود.

یکشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۴:۱۷
اگر هیچکس توجه نکند

حجت ‏الاسلام والمسلمین سید محمود دعایى

اگر هیچکس توجه نکند

تشخیص امام این بود که مشى مبارزاتى باید با آگاهى و حرکت عمومی‏‏ مردم همگام باشد.

چهارشنبه, ۰۶ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۴
گزارشات همه را می‏‏ شنیدند

حجت الاسلام والمسلمین عمید زنجانی

گزارشات همه را می‏‏ شنیدند

این تصور غلطی است که تو از امام داری. ایشان مستقیماً حرف طرف را می‏‏ شنود و مستقیماً تصمیم می‏‏ گیرد. کسی در امام نفوذ ندارد.

یکشنبه, ۰۳ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۲:۷
اگر پیشنماز بودم

حجت ‏الاسلام والمسلمین سید حمید روحانى:

اگر پیشنماز بودم

اگر من پیشنماز بودم و رضاخان لباس را ممنوع مى ‏کرد همان روز با لباس تغییر یافته به مسجد مى‏ آمدم و به میان اجتماع مى ‏رفتم.

یکشنبه, ۰۳ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۴
اگر احمد فداى اسلام شود

آیت ‏الله هاشمی رفسنجانى:

اگر احمد فداى اسلام شود

امام، به هنگام شهادت حاج آقا مصطفى بجز اظهار رضایت چیز دیگرى نفرمودند.

شنبه, ۰۲ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۴
با کدام جمله امام رزمندگان به گریه افتادند؟!

غلامعلی رجایی نقل کرد:

با کدام جمله امام رزمندگان به گریه افتادند؟!

برای ملاقات رزمندگان قطارى آماده شد و رزمندگان را با همان سر و وضع و لباس و کلاه و پیشانى بندهایى که داشتند. از منطقۀ عملیاتى به حسینیۀ جماران رساندیم. قبل از ملاقات برادر محسن رضایى فرماندۀ کل سپاه با اظهار تشکر از عنایت امام این پیروزى بزرگ را به ایشان از قول تمامى رزمندگان اسلام تبریک گفت ...

جمعه, ۰۱ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۱
اگر کسی منزل من نیاید بیرون نمی‏ روم

زهرا مصطفوی

اگر کسی منزل من نیاید بیرون نمی‏ روم

مردم وقتی دیدند که آنروز امام درس و حرم نرفتند طبیعتاً صدایشان بلند شد که ایشان چرا به درس و به حرم نرفته‏ اند.

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۴
والله تکلیف است

آیت‏ الله توسلی

والله تکلیف است

امام حرکت خود را آغاز کردند؛ تنها به این منظور که دین الهى باقى بماند.

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۱
صفحه 31 از 60 < قبلی | 31 | 32 | 33 | 34 | 35 | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | بعدی >