مجله کودک 379 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 379 صفحه 8

سفرنامهی هند دیدار از بمبئی: دروازه هند بعد از پیمودن این راهروی دور و دراز به یک منطقه جنگلی رسیدیم، که پر از درختان تنومند و کهنسال بود. در آنجا، یکدفعه خودم را از بقیهی مسافرها جدا دیدم و تا بفهمم چه خبر شده، صدای جیغ و داد چند میمون، مرا غافلگیر کرد. میمونها به طرفم آمدند و محاصرهام کردند. کمی ترسیدم. امّا بیشتر گیج شده بودم که از من چه میخواهند. در این وقت یکی از میمونها محکم به کیسهی پلاستیکی پر از میوهای که در دست داشتم چنگ زد و تکّهای ازان را کند. تازه فهمیدم که این حیوانها به هوای خوردن میوه آمدهاند. سعی کردم با اخم و فریاد و حرکت تند پاهایم آنها را دور کنم. میمونها کمی عقب رفتند، ولی دوباره به طرفم برگشتند و در حالی که کیسهی خوراکیها را خیره نگاه میکردند. به من چنگ و دندان نشان دادند. فهمیدم که تا چیزی از من نگیرند، دستبردار نیستند. توی کیسهی پلاستیکی. مقداری انگور، چند پرتقال و تعدادی موز کوچک بود. در حالی که میمونها را نگاه میکردم، خندهام گرفت و با خودم گفتم: «ما آمدهایم اینجا تا فیل ببینیم، نه میمون!» دستم را توی کیسه بردم و چند تا از میوهها را درآوردم و در مقابل چشم آن جانوران حریص، به طرف جنگل پرتاب کردم. میمونها به سرعت به طرف میوهها دویدند. من هم فرصت را مناسب دیدم و زود از آنجا فرار کردم و خودم را به بقیّه رساندم! * چیزهایی که در غارهای جزیرهی «الفانتا» دیدم، اگر چه از نظر ارزش تاریخی آنها، قابل توجّه و تماشایی بود، امام خیلی متنوع و گوناگون نبود. اگر بخواهم بهطور خلاصه این آثار تاریخی را توصیف کنم. باید بگویم: تعداد زیادی مجسّمهی موضوع تمبر: بزرگداشت فدراسیون کانادا قیمت: 5 سنت سال انتشار: 1947

مجلات دوست کودکانمجله کودک 379صفحه 8