مجله کودک 40 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 40 صفحه 12

داستانهای یکقل، دوقل قسمت: سی و یکم همهاش تقصیر تو بود! طاهره ایبد محمد حسین رفته بود توی کوچه، مامانی بهش گفته بود که نرود؛ ولی رفت. من هم میخواستم بروم ولی این مامانی نمیگذاشت. از توی پنجره هم به محمد حسین گفت: «الان میآم پایین و حسابت رو میرسم.» من رفتم از پنجره محمد حسین را نگاه کنم که خوشبهحالش بود که رفته بود توی کوچه؛ ولی قدم به پنجره نرسید، یعنی قدّم اندازة اندازة پنجره نبود. هی پایم را گرفتم بالا و روی انگشتهایم ایستادم. محمد حسین معلوم نبود، برای این اصلاً اصلاً من توی کوچه را نمیدیدم. [مامانی تندی مانتویش راپوشید که برود حساب محمد حسین را برسد، بعد تندی دوید بیرون.] مامانی که رفت، من یک کمی صبر کردم و بعد یواشکی در را باز کردم و دمپاییام را پوشیدم و دزدکی از پلهها آمدم پایین. یواشکی از توی پلهها سرک کشیدم که یک وقتی مامانی مرا نبیند و حسابم را برسد. مامانی تند تند از پلهها میرفت پایین و من یواش یواش میرفتم پایین. بعد مامانی تندی از در کوچه رفت بیرون. وقتی رفت، من هم توی پلهها دویدم و رفتم پشت در. در بسته شده بود. زور زورکی بازش کردم. سنگین سنگین بود. یواشکی از لای در نگاه کردم. مامانی معلوم نبود، محمد حسین هم نبود. در را بیشتر باز کردم و سرم را ازلایدر بردم بیرون و توی کوچه را نگاه کردم. هیچکس نبود؛ یعنی بود؛ ولی مامانی و محمدحسین نبودند. رفتم توی کوچه. چند تا بچه نی نی داشتند توی کوچه گرگم به هوا بازی میکردند و هـی از این طرف که من بودم، میدویدند آن طرف کوچه و از آن طرف هم جیغ میکشیدند و میآمدند این طرف، من هم میخواستم بروم با آنها بازی کنم که یکدفعهای محمد حسین از توی کوچه آن طرفی دوید و آمد توی کوچة خودمان؛ مامانی هم داشت پشت سرش میدوید تا او را بگیرد. مامانی بلد نبود خوب بدود، یک کمی میدوید و یک کمی راه میرفت. محمد حسین تندی می دوید قاطی بچهها و هی از دست مامانی در میرفت و هی بلند بلند خنده میکرد و برای این که حرص مامانی در بیاید، دست میزد و میگفت: «دیدی نگرفتیم، هی! دیدی نگرفتیم!». مامانی کلی ناراحت بود، باز دوباره دوید و باز دوباره این محمدحسین فرار کرد. مامانی به بچهها گفت: «اونو بگیریدش.» من هم دویدم قاطی بچهها که

مجلات دوست کودکانمجله کودک 40صفحه 12