مجله کودک 38 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 38 صفحه 10

کارنامه، بدترین چیز دنیا نیست کارنامه بدترین چیز دنیاست. دخترک این جمله را میگوید. اشکهایش را پاک میکند و زود از در مدرسه بیرون میرود. چند لحظهای از رفتن دخترک نگذشته که خانم میانسالی با عصبانیت بدنبال دخترک میرود و او را صدا میکند. با عجله به آنها بیرون میروم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. دم در مدرسه همان خانم میانسال با دخترک مشغول دعواست. دخترک سکوت کرده و فقط آرام گریه میکند. جلو میروم و میگویم: «خانم ببخشید اتفاقی افتاده، خانم اتفاقی افتاده؟». آن زن با عصبانیت به من رو میکند و میگوید: «بله که اتفاقی افتاده، این کارنامه دختر منه. حتی یک نمره بیست هم توی کارنامهاش نیست معدلش هم که هجده شده... دخترم خیلی خوب جواب زحمتهای من رو داده.» میان حرفهایش میپرم و میگویم: «اما معدل هجده که اصلاً بد نیست.» او از قبل عصبانیتر میشود و میگوید: «پس معدل چند بد است؟» و دیگر حرفی نمیزند. به سراغ دخترک میروم. دستمالی به او میدهم تا اشکهایش را پاک کند. از او میپرسم اسمش چیست؛ با مکثی طولانی و هق­هق فراوان میگوید: «زهرا». میگویم زهرا معدل تو خیلی هم خوب شده. این که این همه ناراحتی ندارد. تو هم تلاشت را کرده بودی و بالاخره این نتیجه را گرفتی، مگر این طور نبوده؟». اول چیزی نمیگوید؛ اشکهایش را پاک میکند و ادامه میدهد: «کارنامه­بدترین چیز دنیاست.کارنامه همه چیز را به هم ریخت.اصلاًقرارنبود که این­طوری بشود. قرار بود اگر معدل من بیست بشود تابستان امسال برایم یک دوچرخه بخرند.من هم خیلی­تلاش­کردم، اما نشد. حالا دوچرخه هم اصلاً مهم نیست. دیدی که مادرم با من چطور دعوا میکرد. فکر میکنی من باید چکارکنم. او میخواهد به حرفهایش ادامه دهد که مادرش از راه میرسد، دست او را میگیرد و او را با خودش میبرد.» با خودم فکر میکنم که بیچاره زهرا.... به داخل مدرسه برمیگردم. امروز، روز توزیع کارنامههاست. تقریباً همه بچهها با پدر یا مادرشان آمدهاند تا کارنامه و نتیجه یک­سال درس خواندنشان را بگیرند و بروند. بعضی از آنها ناراحتند، بعضی از آنها خوشحالند و برخی بی­تفاوتند. بیتفاوتند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 38صفحه 10