مجله کودک 38 صفحه 28
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 38 صفحه 28

از عروج نیلوفران آبی چهل روزگذشت چهل روز پیش بود که خبری دردناک و تاسفآور قلب همه مردم را به درد آورد. مونا تعریف میکرد وقتی که آن شنبة بارانی امّا تلخ، مادرش آن تصاویر غمانگیز را از تلویزیون میدید اورادر بغلش سفت فشار میداد و گریه میکرد. هیچ کس نتوانست بیتفاوت از کنار این خبر بگذرد: «هفت دختر دانشآموز در دریاچة پارک شهر غرق شدند.» مونا خیلی ناراحت است او تا آن موقع آن قدر پدرش را ناراحت و عصبانی ندیده بود. او میگوید: «وقتی که صحنههای از آب بیرون کشیدن اجساد بچه ها را از آب نشان میدادند بغض گلویـم را گرفته بـود و خیلی به خودم فشار آوردم تا من هم مثل مادرم گریه نکنم. میترسیدم با گریه من حال مادرم بدتر شود.» به قول مونا، وقتی مادر او با شنیدن این خبر و دیدن آن صحنهها، چنین حالی پیدا کرده است، چه کسی میتواند بفهمد که خانوادة آن بچهها چه وضعیتی دارند. فرصت شادی و تفریح برای بچهها کمتر پیش میآید. همه بچهها میدانند که اردو یعنی فرصتی برای تفریح و شادمانی. یکی از تصمیمهـایی که بعـد از این اتفاق گرفته شد حذف اردوهای دانشآموزی بود. اگر چه نه به اندازة خبر اول ولی شنیدن این خبر هم برای بچهها ناراحت کننده بود. ای کاش از

مجلات دوست کودکانمجله کودک 38صفحه 28