داستان دوست
شرط زینب (س)
«عبدالله»برادرزاده ویکی از یاران با وفای حضرت علی (ع) بود.اوبه خاطر علاقه زیادیکه به حضرت داشت، به خواستگاری دختر بزرگوار ایشان حضرت زینب (س) رفته بود، اما زینب (س) به درخواست عبدالله جواب رد داده بود.
حضرت علی (ع) دلیل مخالفت ایشانرا جویا شد وفرمود:«دخترم! عبدالله از نیکان روزگار ماست.چراحاضر نیستی بااوازدواج کنی؟»
زینب(س) پاسخ داد: «پدر، شایدبا ازدواج من عبدالله دیگر نتوانم مثل همیشه همه جا و حتی در سفرها با برادرم سحین (ع) باشم.»
پدر گفت:«اگر عبدالله شرط تورا بپذیرد که همه جا وحتی در سفرها با برادرت حسین (ع) باشی با او ازدواج میکنی؟»
... عبدالله شرط همسرش را پذیرفت و زینب (س) تا قیام کربلا هیچ گاه از برادرش حسین(ع) جدا نشد. چرا که زینب (س) خوب میدانست که خداوند وظیفه مهمی را بر دوش او گذاشته است و اومی بایست پرچمدار قیام کربلا بعد از برادرش حسین (ع) باشد.
دوست فرا رسیدن پنجم جمادی الاولی سالروز تولد حضرت زینب (س) را تبریک می گوید.
نیایش
خدایا وقتیکه در ظهر هر تابستان، به شبهای سرد زمستان، به برف و تگرگر و حوض خانهمادربزرگ که هر سال زمستان یخ می بندد فکر می کنم، توراسپاس می گویم.
خداونداا پاییز وبرگ ریزانش، زمسان وکوههای پر از برفش، بهار با آسمان آبی و چلچله هایش ، وتابستان با میوه های خوشمزه و گرمای دلچسبش، همه از نشانه های تو هستند.توخود کمکمان کن تا با تغییر هر فصل،به تو نزدیک ونزدیکتر شویم.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 90صفحه 5