شرکت مبلمان منزل «چوب کار» می خواست صدمین سال فعالیتش را جشن بگیرد. همین دلیل کافی بود که برای همه کارکنان و دوستان شرکت جشن پر سر وصدایی برگزار کند، جشنی که اگر نه در صد سال آینده ولی دست کم تا پایان همان سال درباره اش حرف بزنند.
بنابراین مدیر شرکت، بزرگ ترین تالار شهر را اجاره کرد و یک گروه موسیقی، یک شعبده باز، یک تردست، یک تصویرگر که به سرعت تصویر افراد را می کشید ویک پیش گو برای مراسم خبر کرد. برای تنظیم برنام هم یک مجری مشهور استخدام کردند تا شبی فراموش نشدنی به وجود آید(به گفته ی روزنامه داخلی شرکت)
پس از یک سخنرانی شنیدنی و برنامه های جذاب و غذاهای خوب اشتها آور بسیار، مجری پشت میکروفن آمد.
با لبخندی که تمام صورتش را در بر گرفته بود، سینه اش را صاف کرد و توی میکروفن از آنهاتقاضا کرد که توجه کنند.
پس از آن که اخرین سر وصداهای غذا خوردن رو به خاموشی رفت، این طور شروع کرد: «مهمان های عزیز، شرکت کنندگان محترم در جشن امشب، اکنون من اجازه دارم که خبر خوب دیگری را به اطلاع شما برسانم، یک خبر جالب سرگرم کننده هیجان انگیز و پرمنفعت، به سراغ مسابقه می رویم!» (تشویق حاضران)
متشکرم، متشکرم... خانم ها و آقایان عزیز، در این صد سالی که گذشت، شعار شرکت این بود:«مبلمان مرغوب چوب کار، یک عمر کار می کند». خب عنوان مسابقه ی ما هست: سراسر اشتباه بله، خانم ها و آقایان عزیز، درست شنیدید، موضوع واقعاً بر سر اشتباه است. قبل از این که من شما را مطمئن کنم،
مجلات دوست کودکانمجله کودک 90صفحه 28