مجله کودک 90 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 90 صفحه 13

مهربانش تمامخانه را پر کرد. علی و فاطمه از دور به پیغمبر سلام کردند و خوشامد گفتند. پیامبر وارد اتاق شد.اول حسن وحسین را درآغوش گرفت وبوسید.بعد به طرف فاطمه رفت، دست هایش را جلو برد و با لبخند گفت:دخترم ،نوه عزیزم را به من بده ببینم!» فاطمه اطاعت کرد ونوزاد دختر را که در میان پارچه نرم و سفیدی پیچیده بود،به دست پدر داد. پیامبر، نوزاد را بوسید اورا به سینه چسباند ونوازشکرد ودر گوشش اذان گفت. آن وقت روبه دختر ودامادشکرد و گفت: «برای ایندختر نازنین چه اسمی انتخاب کرده اید؟»علی و فاطمه به هم نگاه کردند و علی باشرم واحترام گف:«ای رسول خدا! ما شرم داریم که پیش از شما برایفرزندمان اسمی بگذاریم.» پیامبر با مهربانی به دختر و دامادش نگاه کردوگفت:«درود خدا بر شما! امروز نعمت بزرگی نصیب شما شده است.این دختر هم مثل دوبرادرش، اسمیدر آسمان دارد وخدا دوست دارد همان اسم را در زمین هم داشته باشد.» پیامبر، لحظه ای سکوت کردو بعد رو به دامادش کرد وگفت: «علی جان! می خواهم به تو مژده بدهم که این دختر، مایه زینت و آرایش و زیبایی پردش خواهد بود نام تو را همه جا با بزرگی و شکوه وا فتخار خواهد بود. حتی روزیکه نه تودر این جهان باشیف نه حسن و نه حسین، همه مردم، چه دوست وچه دشمن، علی رااز روی چهره ورفتار و گفتار این دختر خواهند شناخت. برای همین، من می خواهم نام نوه ام را «زینب» بگذارم، یعنی زینت وآرایش بابا، آیا به ایننام راضی هستید؟»ا اشک شوق درچشم های علی و فاطمه نشست وهر دوبا رضایت لبخند زدند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 90صفحه 13