مجله کودک 90 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 90 صفحه 11

پچ پچ ته کلاس دیدی آقای معلم چقدر جدی ومحکم می گفت:«دلایل قوی باید و معنوی! نه رگ های گردن به حجت دلیل قوی!» راستیمن که به عمرم کلفت تر از رگ های آقا معلم،رگی ندیده ام! زنگ تفریح دوم یک دانشگاه در ایالت آلاسکا در نزدیکی های قطب شمال وجود دارد که علاوه بر درس های همه دانشگاه های دنیا، درسها ومطالب مربوط به اسکیموها نیز جزو واحدهای درسی آن است.شناخت انواع ماهی، طرز ساخت وتاریخچه خانه های یخی، سورتمه رانی و... از مهمترین عنوان های شمالی ترین دانشگاه جهان است. شورای معلمان بتول یزدی سالها قبل، من در دبستان سوم شعبان، خیابان شهیدرجایی، منطقه 16 تهران درکلاس چهارمابتدایی درس می دادم.روز معلم نزدیک بودو بچه ها در تب و تاب بودند تا از معلمان قدردانی کنند.من برای آن که بچه ها مجبور به تهیه هدیه نباشند. پس از صحبت با آنها خواهش کردم تا یک انشا یا یک نقاشی به من هدیه کنند.درآنسال دانشآموزی بهناماصغر داشتم که پدرش فوت کرده بودو مادرش زندگی آنها را اداره می کرد. بالاخره روز معلم فرا رسید. وقتی وارد کلاس شدم.تمام توصیه های خود را نقش بر آب دیدم، زیرا بچه ها با هدیه های کوچک وبزرگ پشت میزهایشان نشسته و منتظر من بودند. اصغر هم همراه بقیه بچه ها هدیه خود را به من داد. پس ا پایان کلاس ازاصغر پرسیدم: چرا برایمن انشاء ننوشتی؟ چرا نقاشی نکشیدی اصغر گفت:«خانم اجازه ما از مادرمون پول نگرفتیم ما خودموننصف روز کار میکنیم دستفروشی میکنیم تازه کمک خرج مادرمون هم هستیم. از کلام اصغر دگرگون شدم.دستی به سرش کشیدم وبرای این که اشکهایم را نبیند، از اوخواستم که پیش دوستان خودبه حیاط مدرسه برود. او برای من یک جعبه شکلات آورده بودکه از همه شکلاتهای دنیا شیرین تر بود اصغر بعدها دنبال کار رفت و در دنیا کار وفعالیت موفق شد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 90صفحه 11