مجله کودک 220 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 220 صفحه 18

قصههای قهرمانی محمدعلی دهقانی کاوة آهنگر قسمت هفتم مرد کارگر، تا این حرفها را از پادشاه شنید، داغش تازه شد و آتش خشمش شعله کشید. از جایش بلند شد و دستش را به نشانة تهدید به سمت پادشاه تکان داد و فریاد زد: «چه میگویی ای بیدادگر مردم کُش! کدام ظالم و کدام ستمکار؟! من کاوة آهنگر، مردی درستکار و بیآزارم، که با زور بازو، عرق پیشانی و دستهای ماهر و هنرمندم یک لقمه نان پاک و سالم برای اهل و عیالم درمیآورم. اما از تو آدم خودخواه و هوسران به من رنج و آزار زیادی رسیده است. افراد تو چند تا از پسران مرا بیگناه کشتهاند تا برای خوراک مارهای تو از مغز سرشان غذا درست کنند. امروز آخرین پسر مرا گرفتند و به دست قصاب آشپزخانة او سپردند تا قربانی مارها شود. اگر راست میگویی، زود او را به من برگردان!» ضحّاک، در مقابل کاوة آهنگر بد جوری محکوم شده بود و هیچ حرفی برای گفتن نداشت. در حالی که بدنش به عرق سرد نشسته بود، به زور لبخندی زد و به نگهبانهای دستور داد تا زود بروند و پسر کاوه را آزاد کنند. آن وقت گواهی نامهای را که سران و بزرگان نوشته بودند، پیش کاوه گذاشت و به او گفت: «بیا تو هم این سند را مُهر کن و گواهی بده که من پادشاهی دادگر و عادل هستم!» گربهها فکر میکنند که استوارت هم داخل آب افتاده است. اما یکی از آنها استوارت را میبیند که به شاخهای آویزان شده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 220صفحه 18