مجله کودک 223 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 223 صفحه 18

قسمت اوّل قصّه­های قهرمانی پهلوان اکبر خراسانی محمّدعلی دهقانی از میان کُشتی­گیران سرزمین خُراسان، جوانی قد کشیده بود که با اصرار و سماجت زیاد رد میدان مسابقه­های کشتی شرکت می­کرد و هر چه­قدر هم به زمین می­خورد، از میدان به دَر نمی­رفت. این پهلوان جوان، در مشهد به نام «اکبرِ پهلوان سلیم» معروف بود؛ یعنی او را به نام پدرش «پهلوان سلیم» می­شناختند. کسی نفهمید که چه­طور یکدفعه اکبر در چند کُشتی گُل کرد و برای چه به تهران رفت و کی به مشهد برگشت و چرا مدّتی از سروصدا افتاد؟... امّا بین کشتی­گیران مشهد زمزمه افتاد که «اکبر در تهران، توی زورخانه­ای کُشتی گرفته و زمین خورده است.» اکبر، وقتی از تهران برگشت، دوباره شروع به ورزش و کُشتی گرفتن کرد. هر موقع که احساس می­کرد پیشرفتی در کارش حاصل شده است، می­رفت به میدان مبارزه و در یک مسابقۀ کُشتی شرکت می­کرد. هر بار هم به زمین می­خورد و شکست را تجربه می­کرد. در مشهد کسی جرأت نمی­کرد رو در رو حرفی به او بزند، ولی پهلوان­ها پشت سرش می­گفتند: «مثل این­که مجبورش کرده­اند کُشتی بگیرد!» و یا می­گفتند: «عجب آدم پُررویی است! هر چه هم زمین می­خورد، از رو نمی­رود!» با همۀ این حرفها، اکبر که شوق و علاقه زیادی به کُشتی داشت و کاری بهتر از آن برای خودش نمی­شناخت، بدون توجّه به حرفهایی که پشت سرش می­زدند، کار خودش را دنبال می­کرد. پدرش پهلوان سلیم، او را در نوجوانی به پهلوان «حاج سیدکاظم ضابط خراسانی» سپرده بود تا فنون کُشتی را به خوبی یاد بگیرد. پیشرفت اکبر در کارِ پهلوانی بخصوص از وقتی معلوم شد که شنید در یکی از روستاهای قوچان، در چند روز اوّل عید نوروز مسابقه­ای برگزار می­شود، اکبر با وجود شکست­های سابق خود و حرفهایی که پشت سرش می­زدند، با شور و شوق زیادی شروع به تمرین کرد و در این راه اراده و پشتکار زیادی نشان داد، تا برای شرکت در مسابقۀ نوروز از هر نظر آماده باشد. طول بال: 12 متر و 70 سانتی­متر اسلحه: 16 اسلحه 6/7 میلی­متری یا یک مسلسل 7/12 میلی­متری- 1600 کیلوگرم بمب

مجلات دوست کودکانمجله کودک 223صفحه 18