مجله نوجوان 205 صفحه 23
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 205 صفحه 23

برود و چای­ساز را خاموش کند. پسر بچّۀ عزیز ما، این کار را چند شب پشت سر هم انجام می­دهد. این پشتکار او برای اعصاب­نوردی باعث می­شود که مادر خانواده تصور کند که پای از ما بهتران در میان است و خانۀ آنها جن دارد، کار بالا می­گیرد و تا مرحلۀ فالگیر و رمّال و جن­گیر نیز پیش می­رود تا اینکه مادر خانواده تصمیم به فروش خانۀ جن­زده می­گیرد. البته نباید نقش پدر خانواده را نیز در این تصمیم­گیری نادیده گرفت؛ پدر خانواده در تمامی موارد فقط می­گفتند:«چشم!» چون کاملاً به همسر خود و مطالعات و دیدگاههای علمی او ایمان داشتند تا اینکه بالاخره مچ پسر بچّه هنگامی باز می­شود که مرد و مردانه می­رود و به کار خود اعتراف می­کند ولی مادر خانواده زیر بار نمی­رود و پدر را متهم می­کند که پسر را تطمیع کرده است که چنین اعتراف تکان­دهنده­ای کند تا مادر از فروش خانه­ای که نزدیک به خانۀ پدری پدر خانواده است، منصرف شود! خلاصه دردسرتان ندهم، حتی پای آتش­نشانی، سازمان حمایت از کم مصرف کردن آب و انجمن حمایت از کودکان بدون مرز هم به این پرونده باز شد و همگی از آن پدر و بچّه شکایت کردند. ما وقتی از این مسئله باخبر شدیم که فهمیدیم اشتراک مجلّۀ آن کودک به دلیل «تغییر آدرس محلّ سکونت» دچار مشکل شده است. حیم- اعصاب­نورد مجبور شد برای پاره­ای از توضیحات سراغ آن خانوادۀ اعصاب­دوست برود و پس از ارائۀ اساسنامه و خط مشی کلوپ به مادر خانواده اثبات کند که پای «از ما بهتران» در میان نیست و این اتفاقات ارتباط مستقیم با خلّاقیت و خودکفایی پسر دلبندشان در مسئلۀ اعصاب­نوردی دارد. تازه همۀ مشکلات از اینجا آغاز شد زیرا مادر خانواده با دید یک جنایتکار به کودکش نگاه کرد و بعد ما به عنوان یک سازمان مخوف جنایتکار در لیست سیاه مادر خانواده قرار گرفتیم ولی پدر خانواده که با ولع و کنجکاوی بسیار به حرفهای ما گوش می­کرد، پسرش را در آغوش کشید و کلّی حال کرد که چنین بچّۀ باحالی دارد! خلاصه اینکه مادر از ما شکایت کرد و همۀ سازمانهای ریز و درشت دیگر هم به دنبال او از کلوپ ما شاکی شدند و ... راستش را بخواهید امیدی ندارم که این نامه که پشت میله­های راه راه زندان ارسال می­شود به دست کسی برسد. اگر ممکن است یا رضایت آن مادر محترم را جلب کنید یا بروید به کلوپ ما و به اعضای آن بگویید اینکه من را از زندان بیرون نمی­آورند، اعصاب­نوردی نیست بلکه عین «جنایت» است!

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 205صفحه 23