مجله نوجوان 219 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 219 صفحه 24

داستان اداره فقط یک نشانی است مظفر ایزکو از کشور ترکیه ترجمه­ی ناصر فیض تصویرگر : زهرا سادات موسوی حسینی فوری، اوژانس، خیلی اورژانس ارائه یک شناسنامه و دو قطعه عکس برای گرفتن قباله و سند کافیه. آیا واقعاً این طور نیست؟ چرا که نیست؟ حالا خودتو با هزار بدبختی رسوندی به ادارة ثبت، باز با هزار زحمت از لا به لای جمعیت خودتو می رسونی به مسئول مربوطه، مأمور ثبت تازه اول شوخی کردنش با توئه: « شناسنامه که داری؟! عکس هم که حتماً! خُب لابد فکر می کنی همه چیز رو به راهه! » قاه قاه... صدای خنده ها: « این بابا رو نگاه کن. چقدر ساده س! اگه این کار این قدرها که فکر می کنی آسون بود، دیگه به این همه میز و صندلی و این همه کارمند نیازی نبود و...» عجله می کنی که یه جوری از شلوغی بیایی بیرون. مگه می شه؟! جماعت انگاری از چهار طرف چسبیدن به تو. جای سوزن انداختن نیست. اگه پس از نوش جان کردن مشت و لگدهای فراوون از این و اون بتونی خلاص بشی، آدم خیلی خوش شانسی هست . می آیی بیرون. نمی دونی باید چی کار کنی. به عقلت هم نمی رسه که بری از یکی بپرسی. احمق! خب برو از یکی بپرس. بالاخره توی جمعیت یکی رو نشون کردم و رفتم ازش سوال کردم: « آقا! اینجا اگه واقعاً یکی کارش گیر باشه، باید کجا بره و چی کار کنه؟ » گفت: « همین مغازه ها. » گفتم : « چه مغازه ای؟ » گفت : « داداش ! همین مغازه های پایین. تا حالا مغازه های زیر ساختمون اداره رو ندیدی؟ » راست می گفت، اون همه مغازه... آره داداش. می ری همین پایین، همه شون یه تابلو دارن که روش نوشته: « کار های ثبتی را انجام می دهیم. » مغازه های کوچک با میز های کوچک و پشت هر یک یک آدم سبیل کلفت و معمولاً چاق و شکم گنده. همین که از در وارد می شن، شناسنامه و عکسها رو از دستت می قاپن و می گن فوریه آقا؟ بعد توضیح می دن که فوری داریم، اورژانسی داریم، خیلی فوردی داریم و... کدوم رو می خواهی؟ قیمتهاش هم اینهاس. بعد یه برگه می ذارن جلوت و ادامه می دن که همة هزینه ها توشه. تصمیم بگیر و انتخاب کن! تو هم فقط اینو می دونی که سر تکون بدی و تسلیم خواسته های اونا بشی. کمی اون طرف تر مغازه های دیگه ای هست که روی شیشه هاشون نوشته شده : « اخذ پاسپورت در اسرع وقت »؛ اونم قیمت داره. هرکدوم یه قیمت مخصوص. اگه توی اقامتگاه تحویل بشه این قیمت،اگه سه روزه آماده بشه اون قیمت، یک هفته باشه فلان قیمت. دیگه کاری نداری. تو فقط پاسپورت می خواهی که آماده س. گواهینامة پایة یک لازم داری؟ فکر می کنی باید بری امتحان بدی؟ نه خیر، مگه احمقی؟ باز هم تو و این مغازه ها. حتی اگه گواهی پزشکی از بیمارستان نمی تونی بگیری، اونجا هست. توی بیمارستان بعد از شش ماه که نوبت بهت دادن، می ری و خوشحالی که بالاخره امروز برگه رو می گیری. بهت می گن دکتر های مربوطه نیستن. کمیسیون دارن، کوفت دارن، زهر مار دارن. می مونی در به در و آوار که چی کار کنی. چرا خودتو در به در می کنی؟ می دونی باید کجا بری؟ دور و بر هر بیمارستان چند تا مغازة میوه برنج اعلاء دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 7 پیاپی 219 / 9 خرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 219صفحه 24