
فصل بهار و نشاط
این مَنَم غرق گُل و شادی و عطر و صفا شادمان قد زدهام تا به دل ابرها
یا کریم شعر خودش را به سَرَم ریخته آفتاب آمده بر بال و پرم ریخته
آب حوض عکس مرا در دل خود کرده قاب میشوم محو تماشای خودم توی آب
باغچه تازه و پررونق و خیس و قشنگ دیدنیست
در دل او رقص دلانگیز رنگ اینطرف پیچکی از پنجره آویختهست میرود
تا بدهد باز به خورشید دست *آمدی آمدی از غصه رها شد دلم باز هم
غرق در آهنگ و صدا شد
*این تویی
فصل بهار و گل و شور و نشاط
این منم
نارونی سبز میان حیاط
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 245صفحه 25