سپاه اشک / رفتن
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1391

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : حسینی، سید ابوالقاسم

سپاه اشک / رفتن

دو  قطعه شعر از سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)

 

سپاه اشک

‏ ‏

HQ Photo 050

‏آن روز دیدی عشق با یاران چه می کرد‏

‏با شوره زار چشمها باران چه می کرد‏

‏دیدی زلال چشم مست آسمانیش‏

‏با جان خاک آلود هشیاران چه می کرد‏

‏بیداری اش آشوب خواب مردگان بود‏

‏هم خواب او دیدی به بیداران چه می کرد‏

‏دیدی نهال رسته از لطف بهاریش‏

‏بی دست و پا در پای جوباران چه می کرد‏

‏فرش قدوم سادۀ خدمت گذاری‏

‏دیدی سپاه اشک سرداران چه می کرد‏

‏این سیل را آرام روحش رام می داشت‏

‏ورنه خدا داند به کهساران چه می کرد‏

‏ابر آمد و توفان گرفت و دود برخاست‏

‏غم بین که در جام عزادارن چه می کرد‏

‏مظلوم ما را کاینچنین مسموم کردند‏

‏جز شهد جان در جام دلداران چه می کرد‏

‏آن شب که بر سنگین دلان زنجیر غم زد‏

‏در حلقۀ شوق سبکباران چه می کرد؟‏

‏ ‏


رفتن

‏ ‏

HQ Photo 006

‏ ‏

‏یاد باد آنکه شادمان گفت "باد آنچه باد" و رفت‏

‏ابر را زیر پر گرفت موج را خنده داد و رفت ‏

‏دست در دست رود داد نرم، افتاده، سر به زیر‏

‏پای تا بحر درکشید موج شد ایستاد و رفت‏

‏شاد آنکس که سیل وار رفت در کام صخره ها‏

‏پیچ در پیچ و پرشکن زلف را تاب داد و رفت‏

‏زار آن کو چو مرغی خرد اندر حریم باد‏

‏دیر اندیشه داشت ماند زود اما فتاد و رفت‏

‏بار گفتم کجا نهم گفت باید کشی به دوش‏

‏بار گفتم چه می شود گفت باید نهاد و رفت‏

‏تیغ گر روید از زمین پاکبازان به سر روند‏

‏تیر گر روید از هوا بال باید گشاد و رفت‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎