امام خمینی، سلسله جنبان بیداری اسلامی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1390

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : اکبری، منوچهر

امام خمینی، سلسله جنبان بیداری اسلامی

امام خمینی سلسله جنبان «بیداری اسلامی»

 

□ دکتر منوچهر اکبری

(استاد دانشگاه تهران)

 

‏حضرت امام خمینی از آغاز نهضت اسلامی نگاهی جهان وطنی یا کمینه، باید گفت نگاهی اسلام وطنی داشت. بدین معنی که نهضت و انقلاب خویش را در محدوده مرزهای جغرافیایی ایران محبوس نمی کرد. آن روز ها که از صدور انقلاب سخن می گفت در طراحی و پازل ذهنی خویش به صدور انقلاب اسلامی حتی بیرون از ایران به خصوص کشورهای اسلامی فکر می کرد.‏

‏اگر با درنگ و تدبر به اولین پیام امام خمینی در سال 1342 بنگریم، یعنی اعلام علنی تفکر انقلابی و اعلام اینکه اسلام توانایی و ظرفیت برپایی حکومت را دارد که به تعبیری اولین فرمان مکتوب حضرت امام برای قیام و حرکت و جوشش و اعتراض علیه حکومت جائر پهلوی است در همان پیام تاریخی مخاطبان خویش را جهان اسلام می داند آیه ای که انتخاب می کند برای آغاز پیامی که آن را «تاریخی ترین سند مبارزاتی» امام خمینی می دانند، این است‏‏: قال الله تعالی:« قل انّما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی»‏‏ ‏‏(سورة سبا، آیه 46)‏‏ حضرت امام در این سخنرانی تاریخی از قیام پیامبران الهی برای رضایت خدا و حسب وظیفه سخن می گوید. اقشار مختلف جامعه از جمله روحانیون، علمای ربانی، دانشمندان، گویندگان، دینداران، خداخواهان، حق پرستان، شرافتمندان، وطن خواهان را به خواندن موعظه خدا فرا می خواند.‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج1، ص22)‏‏. پس از آن حضرت امام در فرصتهای متعدد و به کرات مسلمین جهان را علیه استکبار جهانی به قیام دعوت می کند: ‏

‏«ای مستضعفان جهان بپاخیزید و خود را از چنگال ستمگران جنایتکار نجات دهید و ای  ‏


‏مسلمانان غیرتمند اقطار عالم! از خواب غفلت برخیزید و اسلام و کشورهای اسلامی را از دست استعمارگران و وابستگان به آنان رهایی بخشید»‏‏(همان، ج12، ص160).‏

‏امام از تجربه پیروزی مسلمانان ایران بر رژیم طاغوت به عنوان یک تجربه موفق برای قیام علیه ظلم و استکبار و حکمای جور استفاده می کند:‏

‏ «شما دیدید که ملت مسلم ایران با هم متحد شدند و با هم قیام کردندو با دست خالی...این دولت فاسد را... به جهنم فرستادند»‏‏(همان،ج 16،ص38)‏

‏امام خمینی حتی فراتر از مرز کشورهای اسلامی به قیام مردم تحت ستم می اندیشید. شیوه مبارزاتی آن رهبر بزرگ با شیوه های مرسوم عصر خویش کاملاً متفاوت است. معمولاً تشکلهای سیاسی- انقلابی با گروههای مبارزاتی چریکی، به قیام علیه حکومتهای ستمکار اقدام می کردند، در برخی از کشورها این قیام مسلحانه بود و سالها طول می کشید و هزاران نفر هم کشته می شدند. امام خمینی با راهبرد خاص خویش این انقلاب را رهبری کرد. با شناخت دقیق از ظرفیتهای مردم با درک دقیق قدرت نظامی شاه به عنوان ژاندارم منطقه با روش انقلاب مردمی و فراگیر مبارزه را شروع کرد. همیشه برای قیام، مخاطب خویش را مستضعفان جهان یا مسلمانان غیرتمند و ملتهای مظلوم تحت ستم می دانست البته شرط مهم و اصلی پیروزی را در درجه اول «بیداری مسلمین» می دانست.«بیداری از خواب غفلت و شعار را هم «الله  اکبر» البته در تمامی مراحل «اتحاد و حفظ وحدت» را شرط اصلی و ضروری می دانست امام از اختلاف سلیقه ها، نگاهها، قرائت ها و تلقی های ملت کاملاً با خبر بود. به خوبی می دانست که بسیاری از اختلافهای موجود، نتیجه ترفند و پیامد سیاستهای حساب شده طاغوت بوده است. می دانست که ایران حتی مسلمانان ایران به دو جناح یا گروه اصلی تقسیم می شوند شیعیان و اهل سنت. حتی در بین این دو گروه اصلی و فراگیر،  ده ها گرایش و قرائت موجود است. علاوه بر این مردم ایران از جهت مدنیت و نوع زندگی و آداب و رسوم و فرهنگ و زبان و قومیت و زبان و سنتهای تاریخی- بومی به قدری متفاوتند که جمع کردن آنها ذیل یک قوم و جمعیت کاری است قریب به محال. امام روی مشترکات عقیدتی این مردم دست گذاشت. اول مسلمان بودن بعد تحت ستم بودن، بعد ایرانی بودن و بعد مستضعف بودن. ‏


‏یکی از راهبردهای اساسی امام در تمام مراحل نهضت تقویت روحیه مقاومت، قیام، مبارزه و شور انقلابی و شهادت طلبی بود. به خوبی از خوف و خطر و رعب و ترسی که از سوی حکومتهای موجود آن روز ممکن بود فراهم و اعمال شود، خبر داشت. از سختی های راه، از تهدید و ارعاب و شکنجه و زندان و بازدداشت و تبعید و حتی کشته شدن افراد انقلابی، نیز مطلع بود. از سوی دیگر ایمان داشت که ایمان قلبی بر تجهیزات و قدرت نظامی پیروز می شود. این راهبرد را به عناوین مختلف و در فرصتهای فراهم آمده، البته با عبارت های گوناگون مطرح می کرد، اصلی ترین سخن امام برگرفته از متن قرآن بود که‏‏« اِن تنصرواالله ینصرکم و یثبت اقدامکم»‏‏ ‏‏(سورة محمد، آیه 7).‏

‏در ایام محرم برای تقویت و زنده نگه داشتن روحیه انقلابی مردم می فرمود:‏‏خون بر شمشیر پیروز است.‏‏(رک: صحیفه امام،ح5،ص75‏‏)‏

‏ البته امام از ظرفیتهای اقتصادی هم غافل نبودند می دانست که نفت شریان حیاتی- اقتصادی آمریکاست. به خصوص نفت کشورهای اسلامی. امام دقیقاً همان راهبردی را انتخاب کرده بود که حضرت رسول الله(ص) برای جهانی شدن و گسترش اسلام در پیش گرفته بود. اولاً با مستضعفان و پابرهنه ها و افراد تحت ستم حرف می زد. می دانست که انرژی متراکم و غیرقابل مهاری در وجود آنان نهفته است. فقط باید آنها را بیدار کرد. باید آنها را امیدوار کرد باید آنها را به اعتراض علیه بردگی و ستم شوراند. همانگونه که پیامبر اکرم(ص) سفیرانی برای کشورهای هم عصر خود می فرستاد تا به اسلام بگروند و از باورهای غیر توحیدی دست بکشند. حضرت امام هم به مسلمانان قاره های مختلف جهان توصیه می کرد که «پیام فقط بندگی خدا را» را به مردم مسلمان عالم ببرید. مسلمانان را به وحدت کلمه به جهت منافع گوناگون، اما مشترک دعوت می کرد:‏

‏ «‏‏ای مسلمانان جهان! و ای پیروان مکتب توحید! رمز تمام گرفتاریهای کشورهای اسلامی اختلاف کلمه و عدم هماهنگی است و رمز پیروزی وحدت کلمه و ایجاد هماهنگی است که خداوند تعالی در یک جمله بیان فرموده:«وَاعتصمُوا بِحَبِل الله جمیعاً ولا تفرقُوا» اعتصام به حبل الله، بیان هماهنگی جمیع مسلمین است. همه برای اسلام و به سوی اسلام و ‏

‎ ‎


‏برای مصالح مسلمین و گریز از تفرقه و جدایی و گروه گرایی که اساس همه بدبختی ها و عقب افتادگی ها است.از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و وحدت کلمه مسلمانان جهان را خواستارم.»‏‏(صحیفه امام،ج10، ص160).‏

‏«اکنون بر علمای اسلام و نویسندگان و دانشمندان و هنرمندان و فیلسوفان و محققان و عارفان و روشنفکرانی که از این مسائل رنج می برند و به حال اسلام و مسلمین تأسف می خورند، در هر منطقه و دارای هر مذهب و مسلکی که هستند لازم است برای جلوگیری از این خطر عظیم که اسلام و مسلمین گرفتار آن هستند، دامن همت به کمر زنند و با هر وسیله  ممکن در مساجد و محافل و مجالس عمومی، مسلمانان را هشدار دهند و از آنان غفلت زدایی نمایند و آنان را برای یک نهضت عمومی اسلامی مهیا کنند و باید بدانند که این امری است ممکن و شدنی، ولی محتاج به کوشش و فداکاری می باشد».‏‏ (همان، ج 19،ص21.)‏

‏نکته دیگر استفاده از ظرفیت اقشار و طبقات و صنوف مختلف جامعه است. امام در عین حال که در موضع مرجعیت کل و تام قرار داشت اما با گروه و طبقه های مختلف جامعه رابطه ای صمیمانه و برادرانه داشت. امام بود که آنها را مخاطب قرار می داد. مثل برخی از مراجع نبود که همیشه می نشینند تا دیگران خدمت آنها بروند و اگر هم نرفتند آنها به همان شیوه سنتی رفتار  کنند. نماز جماعتی محدود و پاسخگویی به سؤالهای شرعی مقلدان و در بهترین وجه یکی دو درس حوزوی یا تألیف آثار فقهی. البته نه با نگاه انقلابی امام محترمانه بگویم فقه و اسلام و روحانیتی که رژیم طاغوت از آنان کوچکترین خطری را احساس نمی کرد. چه بسا خواهان تقویت چنان علما و مراجع و حتی تبلیغ چنان اسلام و قرآنی بود که اندک ضرری برای رژیم طاغوت نداشت. حتی شخص شاه بدش نمی آمد حسب ظاهر و احترام خشک و خالی ای هم نسبت به آن طیف و گونه از ‏


‏روحانیت و حتی مراجع داشته باشد. از همان طیفی که وقتی شاه می رفت قم آنان تا کمر در مقابلش خم می شدند و به امام توصیه می کردند که چرا در برابر تنها پادشاه شیعه و یا حاکم کشور شیعه اعتراض می کند او را به آرامش و حتی دوری و پرهیز از سیاست توصیه می کردند! حتی دخالت روحانیت را در سیاست خلاف شأن روحانی و حوزه می دانستند! و امام از اینگونه افراد و نگا ه ها و تلقی ها و افراد شکوه ها داشت. ‏

‏«گمان نکنید که تهمت وابستگی و افتراء بی دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت نا آگاه و آگاه وابسته به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است! عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند خون دلی که پدر پیرتان از این دستة متحجر. خورده است هرگز از فشار ها و سختی های دیگران نخورده است» ‏‏(همان،ج21،ص278).‏

‏«امروز جامعة مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام مسلمین را می گیرند و به اسم اسلام به اسلام صدمه می زنند. ریشة این جماعت که در جامعه وجود دارد در حوزه های روحانیت است. در حوزه های نجف و قم و مشهد و دیگر حوزه ها افرادی هستند که روحیة مقدس نمایی دارند و از اینجا روحیه و افکار سوء خود را به نام اسلام در جامعه سرایت می دهند. اینها هستند که اگر یک نفر پیدا شود بگوید بیایید زنده باشید، بیایید نگذارید ما زیر پرچم دیگران زندگی کنیم، نگذارید انگلیس و آمریکا اینقدر به ما تحمیل کنند، نگذارید اسرائیل این طور مسلمانان را فلج کند. با او مخالفت می کنند».‏‏ (ولایت فقیه،ص144-145).‏

‏«پیغمبر اکرم فرمود که، منقول از ایشان است که دو طایفه کمر من را شکستند: آن عالم هایی که متهتک هستند و آن جاهل هایی که متنسک هستند. و من نمی دانم اسلام از کدام طایفه بیشتر صدمه دیده است، آیا از عالم متهتک، یا جاهل متنسک. در هر صورت ‏


‏از هر دو طایفه صدمه دیده است اسلام. و این هم هست و بعدها هم خواهد بود و خواهد بود حتی در زمان حضور حضرت ولی امر که در بعضی روایات هست که علما تکفیرش می کنند».‏‏(صحیفه امام،ج18،ص410).‏

‏راهبرد دیگر امام دعوت به خویشتن خویش مسلمانان جهان بود. آنها را به یاد صدر اسلام و مجد و عظمت مسلمانان می انداخت. از آنان پدرانه و از سر دلسوزی می پرسید کجاست آن عظمت صدر اسلام؟ کجاست آن مجد اسلام؟ چرا از کیان اسلامی خود دفاع نمی کنید؟! چرا به گذشته خویش برنمی گردید؟‏

‏راهبرد دیگر امام که نور آغاز نهضت روی آن تأکید می کرد و در پیامها و سخنرانی های خویش بدان تأکید می ورزید مسئله فلسطین و مبارزه با اسرائیل فاسد و غاصب بود. به خصوص در پیامهایی که به مناسبت مراسم و کنگره عظیم جهانی حج می داد یا ملاقاتهایی که با میهمانان دهه فجر یا هفته وحدت داشت. امام از حضور میلیونی والبته فراگیر تمامی کشورهای مسلمان در مراسم حج بهره ها می برد. علاوه بر پیام های تاریخی برائت از مشرکین، از آن فرصت طلایی برای قیام و وحدت امت اسلامی بهره ها می برد. امام در مراحل گوناگون نهضت، اقشار مختلف جامعه را با خویش همراه می ساخت. فقط به قیام حوزویان و روحانیون دلخوش نبود. علاوه بر علمای اسلام با نویسندگان، دانشمندان، هنرمندان، فیلسوفان، محققان، عارفان و روشنفکران نیز احساس همدردی می کرد. در عین حال که به تکثر مذهب و مسلکت افراد قائل بود اما همه را برای غفلت زدایی امت متحد می کرد.‏

‏امام خمینی در پیامی که به مناسبت کنگره عظیم حج و عید سعید قربان در سال 1363 صادر کرد از شکل گیری و رشد نهضتهای اسلامی خبر داده است؛ اینکه چرا تاکنون از ایرانیان کسی بدان توجه نکرده شاید در اثر نوعی غفلت یا حتی عدم تصور تحقق چنین حرکت یا جریانی در جهان اسلام باشد. البته می تواند در اثر عمق خواب یا به ظاهر تسلط خلل ناپذیر حکام منطقه هم باشد. به عبارت امید بخش و روشنگرانه حضرت امام توجه کنیم:‏


‏«ملت ایران اعزهم الله راه عذرها را مسدود نموده و اثبات نمود که در مقابل قدرتهای بزرگ می توان ایستاد و حق انسانی خود را باز پس گرفت. و با اتکال به قدرت لایزال حق تعالی که وعده نصرت به شرط آن که حق را یاری دهیم عنایت فرموده است، هراس به خود راه ندهند که «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» و برای تحقق اهداف اسلامی که در مقدمه آن کوتاه کردن دست قدرتمندان منحرف و مخالف اسلام از کشورهای اسلامی و رفع موانع داخلی و خارجی می باشد، همت گمارند و با احزاب و حکومتها و گروهها و اشخاصی که با نهضتهای اسلامی که بحمدالله تعالی در آستانه رشد و شکل گیری است مخالف اند، مقابله نموده و مبارزه با آنان را در سرتاسر جهان سرلوحه برنامه های خود قرار دهند و مطمئن باشند که با وعده صریح خداوند تعالی، توفیق پیشرفت حاصل شود و مظلومان از دست ستمگران نجات یابند»‏‏ ‏‏(همان،ج19،ص21-22).‏

‏امام خمینی در عین حال که روشنفکران را به عنوان قشری از اقشار جامعه مورد خطاب قرار می دهد ولی می داند که همان روشنفکرانِ اجیر شده در بلایی که بر سر ملت و مملکتشان آمده است سهیم و شریکند. در جوامعی که روشنفکران در خدمت قدرت و حکومت درآمده اند، احزاب و تشکلهای سیاسی هم یا وجود ندارد یا ساختگی است و در خدمت حکومت است،‏‏ عالمان دینی هم اکثراً درباری یا پادشاهی همراه با حاکمانند، اگر مبارزان و انقلابیون هم باشند در ‏‏زندان‏‏ ‏‏و تبعید و در بهترین حالت در حصر و ممنوع المنبر یا سخنرانی اند. به چه گروه، قشر، طیف یا طبقه ای باید چشم امید داشت؟! امام در دل آن جامعه خفته تنها به چراغی که روشنگر راه خواهد بود، امید داشت و آن چراغ «ملت ها» بود فقط حرکت ملتها بود که می توانست امیدبخش باشد. و البته امام ملتها را به امید خدا و اعتقاد و ایمان قلبی به اتکال خداوند حرکت می داد و به نهضت دعوت می کرد. ‏

‏«ای مسلمانان جهان! چه شد شما را که در صدر اسلام با عده بسیار کم قدرتهای عظیم را شکستید و امت بزرگ اسلامی- انسانی ایجاد نمودید، اکنون با قریب یک میلیارد جمعیت ‏


‏و دارا بودن مخازن بزرگی که بالاترین حربه است در مقابل دشمن، اینچنین ضعیف و زبون شدید؟ آیا می دانید که تمام بدبختیهای شما در تفرقه و اختلاف بین سران کشورهای شما و بالنتیجه بین خود شماست؟ از جای برخیزید و قرآن کریم را به دست گرفته و به فرمان خدای تعالی گردن نهید تا مجد خود و عظمت اسلام عزیز را اعاده کنید بیایید و به یک موعظه خداوند گوش فرا دهید، آنجا که می فرماید: «قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادی» همه قیام کنید و برای خدا قیام کنید، قیام فرادی در مقابل جنود شیطانی باطن خودتان و قیام همگانی در مقابل قدرتهای شیطانی.اگر قیام و نهضت الهی و برای خدا باشد پیروز است.ای مسلمانان و ای مستضعفان عالم! دست  به دست هم دهید و به خدای بزرگ رو آورید و به اسلام پناهنده شوید و علیه مستکبران و متجاوزان به حقوق ملتها پرخاش کنید. ای زائران خانه خدا! در مواقع و مشاعر الهی به هم بپیوندید و از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و مستضعفان جهان را بخواهید» ‏‏(همان،ج10،ص339-340).‏

‏«ای مسلمانان جهان که به حقیقتِ اسلام ایمان دارید! بپاخیزید و در زیر پرچم توحید و در سایة تعلیمات اسلام، مجتمع شوید و دست خیانتِ ابرقدرتان را از ممالک خود و خزاین سرشار آن کوتاه کنید و مجد اسلام را اعاده کنید و دست از اختلافات و هواهای ‏


‏نفسانی بردارید که شما دارای همه چیز هستید. بر فرهنگ اسلام تکیه زنید و با غرب و غربزدگی مبارزه نمایید و روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غربزده و شرق زده بتازید و هویت خویش را دریابید و بدانید که روشنفکران اجیر شده بلایی بر سر ملت و مملکتشان آورده اند که تا متحد نشوید و دقیقاً به اسلام راستین تکیه ننمایید، بر شما آن خواهد گذشت که تاکنون گذشته است. امروز زمانی است که ملتها چراغ راه روشنفکرانشان شوند و آن را از خودباختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب نجات دهند که امروز روز حرکت ملتهاست» ‏‏(همان،ج13،ص211-212).‏

‏امام خمینی می دانست که نباید چشم امید به مدد نیرویی خارج از کشور دوخت، باید از دل همان جامعه حرکت را آغاز کرد. فی الواقع این بیت می تواند مصداق راهبرد و اصلی امام باشد:‏


‏مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست‏ ‏از همین خاک جهان دگری ساختن است‏


‏مسئله بازگشت به خویشتن را برخی از متفکران مسلمان مثل جمال الدین، اسدآبادی و دکتر علی شریعتی هم در بین قشر دانشگاهی مطرح کرده بودند، آنان یک صدم مرجعیت امام را نداشتند، حداکثر در بین معدود افرادی از طیف و قشر خود نفوذ کلام داشتند. ضمن اینکه آنان تشکیل حکومتی متکی بر منابع و تفکر و احکام اسلامی را در حد یک رویایی می دانستند. باوجودی که در روشنگری بین طیف خود کاملاً موفق بودند. امام خمینی برای حرکت مردمی و شکل گیری نهضت شرایط و اصول و لوازمی را تعریف می کرد:‏

‏الف: ترک خودباختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب‏‎ ‎‏ ‏

‏ب: وحدت ایمانی و قدرت الهی‏

‏پ: خودیابی و پیدا کردن خود گمشده‏

‏ت: بصیرت کامل نسبت به منافقین و دلالان استکبار جهانی‏

‏ث: استفاده از تجربه انقلاب اسلامی و ملت ایران‏

‏ج: گوش ندادن به تبلیغات بلند گوهای شیطانی‏



azadi melatha

‏ ‏

‏چ: عدم توقع از کمک خارجی و نیرویی خارج از هر کشور‏

‏ح: حرکت در مسیر نه شرقی، نه غربی‏

‏خ: مراقبت از نهضت و خطر نفوذ و شکل گیری اسلام آمریکایی و اسرائیلی‏

‏د: قبول و رجحان زندگی شرافتمندانه و با عزت، هرچند زاهدانه و فقیرانه باشد بر زیر سلطه آمریکا و شوروی ماندن‏

‏ذ: بهره مندی از سلاح نفت علیه ابرقدرتها‏

‏امام خمینی برای همراهی و بسیج توده های چند ده میلیونی امت اسلامی، آنها را در پیروزی شکست یا غم و شادی یکدیگر شریک و سهیم می دانست. از آنجا که به نوعی «جهان وطنی اسلامی» معتقد بود مصائب و مسائل آنها را یکپارچه می دید. مثلاً روز قدس را فقط روز فلسطین و فلسطینیان نمی دانست بلکه می فرمود:‏‏«روز قدس روز اسلام است» (همان،ج9،ص277).‏

‏ قدس و مسئله فلسطین را برای وحدت و همراهی و همدلی مسلمانان فرصت و بهانة خوبی می دانست استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل هم به خوبی می دانست که اگر امام خمینی بتواند ‏


‏ذیل دفاع از قدس و فلسطین جهان اسلام را بسیج کند برای عناوین و مصائب و گرفتاریهای دیگر هم می تواند به تعبیر خود امام «اقیانوس مردمی» جهان اسلام را به حرکت درآورد. در تاریخ انقلابهای جهان  به خصوص در سالهای اخیر کشورهایی که حرکتها و نهضتهای آزادی بخش داشته اند اکثراً از شانه چپ به شانه راست افتاده، یا در مدت کوتاهی شکست خورده اند، آن روزها که جهان کاملاً دو قطبی بود، هر قطب تلاش می کرد کشور یا منطقه ای را از زیر سلطه رقیب خارج و جزء بلوک خود بکنند. ایران در واقع بین دو ابرقدرت یا دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود هر چند به ظاهر یک پارچه بود اما منافع هر دو قدرت در آن تأمین بود. با وجودی که ژاندارم آمریکا در منطقه بود، اما هرگز صدور گاز به روسیه قطع نشد. گازی که تقریباً مجانی می رفت در واقع باج سبیل به روسیه بود. جالب اینکه امام ایران را با تدبیر پیامبرگونه از چنگال دو گرگ خارج کرد. امام به همة کشورهای اسلامی چنین تکلیف می کند: ‏

‏«این وظیفه ای است که همة مسلمانان در یکایک کشورهای اسلامی باید انجام بدهند و   ‏

‏انقلاب سیاسی اسلامی را به پیروزی برسانند»‏‏(ولایت فقیه،ص36)‏

‏و مگر نه اینکه اکثر کشورهای منطقه از خواب سنگین و کشنده برخاسته اند و از پایبند بودن به شرع مقدس و اسلام حرف می زنند. اینکه تا چه میزان بتوانند کشورشان را براساس شرع مقدس اسلام اداره کنند «الله اعلم». امام خمینی شیوه مبارزاتی جدیدی در جهان معاصر برای پیشبرد انقلاب مطرح کرد. از آن می توان به اصل «حرکت مردمی» «حضور مردم»، «اصالت به ملت دادن»، «اعتماد عمومی» و به تعبیر جا افتاده تر امروز «مردم سالاری دینی» یاد کرد. اگر هر رهبر بزرگ بتواند نیروی ملت خویش را بسیج کند، یقیناً هیچ حاکم و پادشاه و صاحب قدر و مسندی، هر چند هم از توان و تجهیزات پیشرفته نظامی و حتی افزونی نیروهای نظامی برخوردار باشد نمی تواند در برابر ملت مقاومت کند. وقتی فعالیت ها متکی بر یک سازمان نظامی باشد می توان افراد آن سازمان یا حزب یا گروه را محدود کرد. فعالیت آن حزب یا تشکل را به نوعی ممنوع یا کند کرد. اما نمی توان در برابر یک امت ایستاد. مقاومت نیروهای نظامی تحت امر یک حاکم جائر وقتی قرار باشد در برابر ملت بایستد اصولاً زیر سؤال می رود، به ظاهر حکمای جور نیروهای نظامی را برای ‏


‏پاسداری از کشور و کیان آن تربیت و برپا کرده اند. وقتی قرار باشد ارتش یک کشور در برابر ملت خویش بایستد ازجهت فلسفه وجودی آن با مشکل روبرو می شود. خود نیروهای نظامی و انتظامی در برابر خانواده و اقوام و دوستان و هم وطنانشان قرار می گیرند شاید چند روز یا حتی ماه و سالی مقاومت کنند اما در درازمدت با امت همراه می شوند، زیرا با این سؤال روبرو می شوند که آنها فقط در خدمت پادشاه یا حاکم قرار گرفته و نمی توانند این جایگاه را تحمل کنند. دقیقاً تجربه ای که در ایران رخ داد.امام خمینی هرگز به نیروهای مسلح حمله نمی کرد. به شخص شاه و برخی عوامل وابسته حکومتی و دولتی اعتراض و حمله می کرد. با نظامی ها بسیار پدرانه و روشنگرانه سخن می گفت می دانست که پس از پیروزی آنان سرمایه ای عظیم و پشتوانه ای محکم برای دفاع از کشور وانقلاب خواهند بود پس از پیروزی هم به جز معدود افرادی از فرماندهان که درکشتار و شکنجه مردم و تحکیم رژیم طاغوت فعالیت چشمگیر داشتند،مابقی را با تدبیری خارق العاده در خدمت جمهوری اسلامی بسیج کرد. ‏

‏امام خمینی در پیامهای متعددی که خطاب به کشورهای منطقه صادر کرده، اصل را بر این می گذارد که باید با ملت ها سخن گفت. باید ملتها را بسیج کرد. باید ملتها را بیدار کرد. باید ملتها رهبری نهضت را در کشورشان به دست بگیرند. زیرا از امرا و فرماندهان و حکام قطع امید کرده که برگردند و در جهت منافع ملی تغییر موضع دهند. از نیروهای مسلح هم چراغ امیدی روشن نمی شود، زیرا تربیت شدة دست حکام جورند. امام حضور منسجم مردم را تنها راه نجات می داند، نکته شاخص در نگاه و موضعگیری های خاص حضرت امام توجه ویژه بلکه تکیه بر اقشار محروم و مستضعف جامعه است امام به شیوه و سنت پیامبران الهی پایگاه مبارزاتی خویش را بر طبقه محروم و ستمدیده ای قرار می دهد که برای پیروزی انقلاب لحظه شماری می کنند. امام به خوبی می داند که این قشر با انقلاب جان تازه می گیرند. انقلاب چیزی از آنها را نمی گیرد اصلاً چیزی ندارند که از دست بدهند، نگاه و باور دینی قشر آسیب پذیر به دین و پایبندی به اصول و احکام اسلامی پشتوانه و سرمایه ای عظیم و امیدبخش خواهد بود. امام بارها به مقایسه دو قشر مرفه و مستضعف می پردازد، معمولاً اکثر رهبران نهضت ها و انقلاب ها به علت درگیری های گوناگون در ‏


‏پیشبرد و رهبری نهضت از توجه به اقشار محروم غافل می شوند. شاید در آغاز حرکت از محرومین حرف بزنند اما یا در حد وعده و قول می ماند یا با رعایت جایگاه طبقاتی خودشان محرومین را هم در لیست اقشار جامعه تعریف می کنند. اما امام خلاف آمد انتظار، حتی برخی از انقلابیون، نه با شعار و تظاهرها، پابرهنه ها و پایین شهری ها را ولی نعمت و اولیای خود می داند. امام با شجاعت و صراحت خود را وامدار حضور ‏‏نجات بخش همان آستین پاره هایی می دانست که در دوران نهضت از خانه ویران خویش به همراه بچه هایش در تظاهرات و راه پیمایی ها شرکت فعال داشتند. ‏

‏«انقلاب اسلام، این انقلاب مهم اسلامی رهین کوشش های این طبقه است، طبقة محروم، طبقه گودنشین،طبقه ای که این نهضت را به ثمر رساند و توقعی هم نداشت من شما طبقه گودنشینان را، از آن کاخ نشینان بالاتر می دانم (اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند).من وقتی که در انقلاب می دیدم که یک پیرمردی از آن گودنشین ها از آن منزل محقر خرابه بیرون می آمد و می گفت که ما بچه هایمان صبح که می شود می رویم برای تظاهرات[مباهات می کردم]، یک موی شما بر همه آن کاخ نشینها و آنهایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند، بلکه کارشکنی هم تا آن اندازه که می توانستند می کردند و الان هم هر مقدار که بتوانند می کنند، یک موی شما بر همه آنها ترجیح دارد، بلکه مقایسه یک موی شما با آنها نباید صحیح باشد.»‏‏ (صحیفه امام،ج14،ص261).‏

‏«راستی وقتی که پابرهنه  ها و گودنشینان و طبقات کم درآمد جامعة ما امتحان و تقید خود را به احکام اسلامی تا سرحد قربانی نمودن چندین عزیز و جوان و بذل همه هستی خود داده اند و در همة صحنه ها بوده اند- و ان شاءالله خواهند بود- و سر و جان را در راه خدا می دهند، چرا ما از خدمت به این بندگان خالص حق و این رادمردان شجاع تاریخ بشریت ‏

‏افتخار نکنیم؟ ما مجدداً می گوییم که یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان به همة کاخ و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد‏‏» (همان،ج20،ص342).‏

‏«آقای رئیس جمهور و سایر دست اندرکاران و دولتمردان در جمهوری اسلامی باید بدانند‏


‏که ملت شریف ایران بر همه آنان محبت و منت دارند، چرا که این ملت فداکار است که در‏

‏اول انقلاب با نثار خون جوانان خود و زحمات طاقت فرسا پیروزی را به دست آورد و همه را از زندان ها و تبعید ها و انزواها و اختناقها نجات داد و حکومت را از ستمگران بازستاند و به آنان تحویل داد»‏‏(همان، ج15،ص280).‏

‏«خدمت به احکام اسلام بکنید و برای اینهایی که اولیای ما هستند، این پایین شهری ها و این پابرهنه ها باصطلاح شما، اینها ولی نعمت ماها هستند»‏‏(همان، همان).‏

‏«ما و همه مقامات جمهوری اسلامی مرهون ملت فداکار، خصوصاً قشر ضعیف و مظلوم هستیم که با جانبازی و فداکاری آنان دست جباران کوتاه و به جای طاغوتیان، حکومت مستضعفان پایه گذاری شد. این حقیقت همیشه باید در پیش چشم همه باشد، که همه خدمتگزار این قشر باشیم و هرچه در راه این ملت عزیز در طبق اخلاص بگذاریم، از عهدة شکر آنان برنخواهیم آمد»‏‏ ‏‏(همان،ج19، ص371-372).‏

‏«یکی از بزرگترین جهات معنوی خدمت به خلق الله است، خدمت به انسانهای محروم است. این است که برای انسان جاودان می ماند و در عالم دیگر به درد انسان می خورد.‏‏.‏‏اموالی که انسان بگذارد و برود به درد انسان نمی خورد.اموالی که پیش بفرستد به درد انسان می خورد.»‏‏(همان، ج17،ص427) ‏‏«خدمت به همة ملت به ویژه طبقات محروم و ضعیف که در حقیقت سنگینی بار انقلاب از زمان ستمشاهی تا زمان پیروزی و تا امروز به ‏


‏عهده آنان است و همه مرهون آنان هستیم کار ارزشمندی است که بعد معنوی آن را جز خداوند تبارک و تعالی کسی نمی تواند به سنجش درآورد»‏‏ ‏‏(همان،ج19 ص156-157).‏

‏«باید ما جدیت کنیم که این معنا را درست بکنیم، دنبال این باشیم که اگر چنانچه متصدی امر دولتیم، دولتی باشیم که برای خدا کار بکنیم و برای خدا کار کردن، این است که ببینیم خدا چی فرموده است، چی گفته است، ما باید بکنیم. فرموده است که به مستمندان باید برسید، به ضعفا باید برسید، به مردم فقیر باید برسید، برای همه باید تهیه کنید. وقتی که بنا شد ما برای این جهت خدمت کردیم، این نصرت خداست. نصرت خدا، نصرت بندگان خداست، نصرت دین خداست. وقتی ما نصرت کردیم بندگان خدا را برای خدا، برای این که اینها «عیال الله» هستند ما اگر چنانچه در جبهه ها هم پیروز نشویم، این جا پیروزیم، و اگر این طور نشد، شکست خوردیم از همین حالا، در اوج پیروزی در شکست هستیم و در حضیض شکست، پیروز هستیم»‏‏(همان،ج19، ص203).‏

‏شیوه حکومتی و مدیریت امام می تواند برای کشورهایی که نسیم آزادی بر آنان وزیده است و شمیم روح نواز اسلام عزیز فضای کشورشان را معطر کرده، سرمشق و درس عبرت باشد.البته تا باور عمیق و قلبی رهبران انقلابی به این جا نرسد که به بیان حضرت امام‏‏« مستضعفان و مستمندان و زاغه نشینان... ولی نعمت ما هستند. »‏‏(همان،ج18،ص38)‏‏، نمی توانند بدانان خدمت کنند و سمت و سوی انقلاب را در جهت حمایت آنان راهبری کنند.این نگاه فقط از جان مردان موحد و عارف توقع می رود که بگویند: ‏

‏«وقتی ما نصرت کردیم بندگان خدا را برای خدا، برای این که اینها «عیال الله» هستند» امکان پیروزی چندان قوی نخواهد بود.»‏‏(همان،ج19،ص203)‏

‏امام تذکر می دهد که مباد پس از پیروزی پس از روزهای شور و فریاد و حماسه، روزهای خدایی انقلاب، روزهای رشادت و خون و شرف، روزهایی که جوهر و غیرت افراد بروز می کند، روزهایی که شرف و امداد حضور شهادت طلبانه همین قشر مردم است و روزهایی که اندک اندک ‏


‏گرد طوفان انقلاب فرومی نشیند، برخی به تقسیم غنایم فکر می کنند، حتی برخی از انقلابیون و آرامش پس از طوفان، دنیا زده می شوند. توقع دارند بخاطر رشادتها و ایثارها سهم خواهی می کنند. روزهایی که عروس عشوه گر دهر خود را بر ما چنین عرضه می کند که پا را از گلیم خویش بیرون بکشیم و حد و رسم انقلابی را یاد از یاد ببریم یا کم رنگ شود. در چنین روزهایی است که باز روشن می شود سنگ محک چه کسی اصیل تر است و می تواند روی خود و خواستها و امیال و دنیاطلبی و مقام خواهی و جاه و حب نفس پای بگذارد. به تلقی دیگر منزه ماندن از تعلقات باید جزء ملکه وجودی افراد شده باشد، والا در فرصتهای در پیش، بسیاری می لغزند و رنگ می بازند. خطر دیگر که همیشه نهضت ها را تهدید کرده است نوکیسه ها و انقلابیون پس از انقلاب است خواه ناخواه نسل اول انقلاب همراه با انقلاب پیر می شوند و به حکم طبیعت و روزگار به حاشیه می روند و به تعبیر جناب حافظ حتی اگر دوران (زمانه) هم بخواهد، عاقلانه ترین انتخاب و شیوه آنان باید آهسته و پیوسته در حاشیه و کنار رفتن باشد، باید رهیـــــارانی باشند کــــه با چشـم باز،‏


آهسته بر کنار چو پرگاری می شدم  دوان چو نقطه ی عاقبتم در میان گرفت

«حافظ»


‏وقتی نسل جدید به صحنه می آیند، باید مواظب شان بود. شاید چون برای پیروزی انقلاب زحمت نکشیده اند خیلی زود دچار انحراف یا کم توجهی به اصول می شوند. خطر دیگر فاصله نسلی است که اختلاف دید و نگاه را در اداره امور در پی دارد از آنجا که نوع تفسیر و قرائت در حوزه دینی بسیار گسترده و متنوع است، امکان دارد به علت شرایط تاریخی افراد به تحریف اندیشه ها و آرای رهبران واقعی و نسل اول بپردازند چه بسا این تحریف ها هم مغرضانه و عنادآلود نباشد، اما در خمگرد زندگی گرفتار شده و با فلسفه واقعی جنگ فاصله گرفته باشند امام از جنگ تفسیر بسیار ناب، بکر و قرآنی دارد. بعثت انبیاء را در دو ساحت تعریف می کند: ‏

‏1- دعوت ملت به توحید‏

‏2- خلاص و نجات بیچاره ها از تحت ستم ‏

‏ اگر حمله به انقلاب اسلامی از سوی استکبار جهانی و اذنابش برای توقف این دو رسالت باشد ‏


‏که یقیناً بوده است امام هم شکست و جنگ را تعطیلی عدالت محوری و رفتن از اقامه عدل می دانند.‏

‏امام خمینی مصراً محرم را با جنگ پیوند می زند. باتوجه به علاقه و شوری که در مسلمانان به امام حسین(ع) و نهضت حق طلبانه آن وجود دارد، با این عرق و حس تقویت و روح حماسی و آزادگی را در نسل جوان برمی انگیزاند. امام در ملاقات ها و دیدارها و پیامهایش زوایایی از تاریخ صدر اسلام را بازگو می کند. قیام در برابر دیکتاتوری و ظلم را جزء خصلت های ذاتی شیعه می داند. با این تعریف و قرائت از تشیع است که تمام تئوری ها و نظریه ها و اصول دفاعی و جنگی را در جهان بهم می زند. طرحی نو در می افکند در برابر دو ابرقدرت شرق و غرب، قدرت سومی را مطرح می سازد و آن قدرت اسلام انقلابی است، اسلام ناب محمدی، اسلام اعتراض و عدالت خواهی، اسلام مستضعفان، اسلام پابرهنه ها، اسلام آستین پاره ها در برابر اسلام تحریفی اشرافیت، اسلام ابوسفیانی، اسلام معاویه ای و اسلام فهدی، اسلام ناب آمریکایی. امام هیچ بدعت و نوآوری را در اصول و مبانی نمی پذیرفت در ارکان و مبانی اندک تحول و تغییری فراهم نیاورد. از همان اسلام رنگ باخته بی رمق و تاحدی خنثی، اسلام سنتی نحیف و ناتوان، اسلام بی خطر، اسلام عبادت یک بعدی، اسلام دعای بی تحرک، اسلام سکوت، اسلام سازشکارانه با مشرکان و معاندان و حتی یهودی ها و اسلام شاهنشاهی مخالفت می کرد.در واقع کار جدش امام حسین(ع) را کرد و از اسلام تعریف جدیدی ارائه داد. با همان اسلام بود که طومار نظام شاهنشاهی را در هم پیچید. با همان اسلام بود که بر ارکان کاخهای ستم زلزله انداخت. با همان تلقی خاص بود که حوزه ها را بسیج کرد و روحانی را در کنار دانشگاهی و دانشگاهی را به حجره روحانی فراخواند. با همان نگاه بود که توانست با بسیج میلیونی مردم ایران، کسانی که حتی در عمرشان امام را ندیده ‏

‏بودند، کسانی که حتی قبل از شروع انقلاب، نام امام را نشنیده بودند، در برابر ژاندارم قدرتمند آمریکا در منطقه (شاه) ایستاد. امام تنها رهبری بود که هرگز به تهیه سلاح برای مقابله با حکومت پهلوی فکر نمی کرد، هرگز به مقابله با رژیم پهلوی از طریق جنگ مسلحانه نمی اندیشید. با دعوت‏


‏امت خویش، با حضور چند ده میلیونی مردم و اعتراض عمومی آنان و بسیج ملی مریدان خویش عملاً اصالت و حقانیت ساختگی رژیم پهلوی را باطل کرد. امام پس از هر راهپیمایی به شاه می گفت تو وجاهت قانونی نداری. شاید پیشرفته ترین نوع دموکراسی، شیوه ای بود که امام در پیش گرفت. اگر خواستهایش را با حضور گسترده مردم در صحنه انقلاب مطرح می کرد، پس از پیروزی هم رسماً نوع حکومت و قانون اساسی و بعدها انتخابات کاملاً متکی به رأی مردم می دانست، آنهم در شرایطی که اگر شخص امام هر کس را نخست وزیر یا رئیس جمهور می کرد، کسی را جرات اعتراض یا مخالفت نبود، نه از سر ترس، بلکه قلباً امام را اولی بر دیگران و حتی شخص خود می دانستند. امروز باید شیوه ها و تجارب گرانسنگ انقلاب اسلامی را به کشورهایی که در جرگه عظیم «بیداری اسلامی» قرار می گیرند با تدبیر و نه شعاری و تند و تحکمی منتقل کرد. برای انتقال موفق تجارب گرانبار ما در مراحل مختلف انقلاب، اگر کسانی حرف بزنند و متولی باشند که منکر سی و اندی سال از پیروزی انقلاب تا زمان حالند، یعنی تمام تجربه مدیریت حدود سه دهه قبل از خود را باطل می دانند،یقیناً هیچ جاذبه ای در کشورهای در حال انقلاب نخواهند داشت. شرایط سیاسی- اجتماعی و نوع بافت قومی و بعضاً قبیله ای هر کشور را باید جداگانه تعریف و مناسب آنان تحلیل کرد. ناگفته نماند که تمامی آنان از نعمت عظیم و الهی رهبری، چون امام محرومند. این خود یکی از ضربه پذیرترین نقاط نهضت آنان است- اگر با تدبیر و کیاست بتوان آنان را به تاسی از جمهوری اسلامی تشویق کرد و مثل بسیاری از تجربه ها فقط به حضور چند نفر از شهروندان مصری یا لیبیایی یا تونسی یا اردنی یا بحرینی... دلخوش نبود. واقعاً ‏


‏کاری بزرگ انجام گرفته است. به خوبی می دانیم افرادی که در مراسم دهه فجر، ارتحال امام، هفته وحدت و... به ایران می آیند در کشور خودشان چندان بانفوذ و قدرتمند نیستند.اگر جایگاه تعیین کننده ای داشتند، حاکمان و دولتهای آنها به آنان اجازه شرکت نمی دادند، اگر همان ها هم واقعاً دل در گروه انقلاب اسلامی ایران داشتند، وقتی به کشورشان برمی گشتند در لاک خاموشی و فراموشی فرو نمی رفتند. حتی احتمال داد برخی از مدعوین سالهای اخیر عوامل و مهره های رژیمها و حاکمان وقت بوده اند. حساب لبنان و فلسطین تا حدی و سوریه را از سایر کشورهای در حال انقلاب یا از خواب برخاسته گان باید جدا کرد. تازه همین ها (لبنانی ها، فلسطینی ها و سوری ها) هم معلوم نیست اگر پا بدهد چقدر حاضرند در دفاع از ایران اسلامی مایه بگذارند؟!‏

‏ناگفته نماند که آمریکا و سایر قدرتهایی که در کشورهای منطقه منافع، پایگاه، نفوذ و حضور تاریخی دارند به سادگی نمی گذارند مسیر انقلابها و نهضت های منطقه، هم سو و هم جهت با جمهوری اسلامی ایران باشد. نکته دیگر عدم عمق اندیشه و عدم تلقی یکسان  بین کشورها و ایران است. علاوه بر بافت جمعیتی آنان، اسلامی که امام مطرح می کرد سرچشمه در قرآن و سنت نبوی و اندیشه ها و تجارب علی( علیه السلام) با راهبرد و اصول انقلابی امام حسین(ع) و مشی کربلا و عاشورا و محرم داشت. در حالی که آنها به این مشی و شیوه در حد و میزان ما معتقد و قائل نیستند. در کشورهای منطقه به خصوص مصر که از حوزة علمیه تاریخی و مرکز دینی «الازهر» برخوردار است، از قشر روحانیون و علمای دینی آنان در ادامه و سیاست و سیاستگذاری و مدیریت نهضت مصر، چندان خبری نیست. ‏

‏آنها هیچ کتاب و قانون مدونی بر مبنای شرع مقدس اسلام، اسلام امروز، اسلامی که جوابگوی جامعه امروز و نیازها و اصول در روابط حقوقی- سیاسی با سایر کشورها باشد ندارند. بهترین تلقی آنها از صدور اسلام خلافت خلفای راشدین و البته از نوع حکومت امام علی(ع) است. مدیریت خلیفه ای که چندان با اصول و ارگانهای جا افتاده دموکراسی فعلی، سازگار نیست. امام در عین حال که یک مرجع و فقیه بود اما با مدنیت جدید و زیرساختهای مدنی مثل مجلس و دولت و تفکیک قوای سه گانه (مجریه، مقننه و قضائیه) و انتخابات و شوراها و خواست و نظر مردم کاملاً ‏


‏موافق بود. در کمتر از یک سال تمام نهادهای اساسی و قانون اساسی و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی را در کشور برپا کرد. تازه شروع یک جنگ _واقعاً تحمیلی_ امام و کشور را از پیاده کردن و تجربه جمهوری اسلامی اندکی دور کرد، باز هم یادآور می شوم دقیقاً به جایگاه، عظمت، برد، نفوذ، محبوبیت، عمق و پایگاه علمی فقهی، شخصیت چندبُعدی (فقیه- فیلسوف) عارف، مجتهد، سیاستمدار، ادیب و بیش از همه پیامبرگونه امام توجه شود. امام به جهت شخصیت کاریزماتیکی که داشت، بسیاری از گره ها را با سرانگشت تدبیر می گشود. شاید در کشورهای منطقه، فردی مطرح باشد سابقه مبارزه و انقلاب هم داشته باشد، اما یقیناً نفوذ دینی- عقیدتی امام را ندارد. امام از فیض روح القدسی برخوردار بود که اگر دیگران اندکی از آن را داشتند، اطمینانمان به صحت حرکت و جهت «بیداری اسلامی» در منطقه گرم و راحت می شد.‏


‏فیض روح القدس ار باز مدد فرماید                       دیگران هم بکنندآنچه مسیحا می کرد‏


‏خطاب به آن سفرکرده، مسافر ملکوت و زائر حرم دوست، امام بت شکن می گوییم: ای امام بیدادگران اقالیم قبله در عصر غیبت، ای سلسله جنبان بیداری اسلامی، ای منادی اسلام ناب، ای محور وحدت همة ملتهای مسلمان، ای امید همه مستضعفان خاک، ای از تبار رسولان و ای از سلالة پاک زهرا، ای خلف صالح آن آشکار صُنعت پنهان، امام زمان (عج)، ای پسر فاطمه، ای حسین زمان، ای فرزند علی و ای امام امت، طنین بیداری و اسلام خواهی انقلاب اسلامی در منطقه طنین انداز شده است. از روح بلندت مدد می جوییم که جانهای شیفته و شیدای اسلام و قرآن را همانگونه که مرضی نظر حضرت حق و پیامبر خاتم و امامان معصوم باشد هدایت فرما. راهت پر رهرو و چراغ هدایت خمینی بر هر بام و کاشنه و بر بلندای قلل عالم و سراچة دلها، روشن باد.‏


منابع

‏امام خمینی،ولایت فقیه،تهران:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1379‏

‏امام خمینی،صحیفه امام، دوره 22 جلدی، چاپ چهارم،تهران:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1385‏

‏دیوان حافظ سخن قزوینی،تهران:انتشارات زوار، چاپ اول.‏

‎ ‎

‏ ‏

‎ ‎

taz13

‎ ‎

‎ ‎