کی شب می شود؟
سرور کتبی
ماهی کوچولو باله هایش را باز کرد و گفت:« ها ها .. من یک فرشته ام.»
دستش را روی سرش گذاشت و گفت:« هو هو ... من یک پادشاهم.»
صورتش را خنده دار کرد و گفت:« هه هه .. . من یک دلقکم.»
ماهی کوچولو توی آب چرخید. پرید. شیر جه زد. دستش را باز کرد. دنبال یک خرچنگ دوید. و قتی از همه این بازیها خسته شد. رفت سراغ مادرش و از او پرسید:« بابا کی میاد؟»
مامان گفت:« برو موج سواری کن. وقتی صد بار سوار موج شدی، شب می شود.»
ماهی کوچولو زود به طرف یک موج رفت. موج نرم بود. لطیف بود.
مثل ابریشم بود.
هو م م م م م م م ...... فش ش ش ش ش ش ش ش
هو م م م م م م م ..... فش ش ش ش ش ش ش ش
آب دریا تکان می خورد چین چین می شد. قلنبه می شد و به شکل یک کوه بالا می آمد.
هو م م م م م م م .........
بعد چین های موج باز می شد. پهن می شد. صاف می شد.
فش ش ش ش ش ش ش ش
ماهی توی دلش گفت:« دوتا
دوباره سوار موج شد. سه بار ... چهار بار ... پنج بار ... ده بار ...
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 04صفحه 24