مجله خردسال 12 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 12 صفحه 4

اتوبوس قرمز سرور کتبی اتوبوس قرمز خیلی خوشحال بود. چون صدای بوقش خیلی­خیلی قشنگ بود. بوق ..­. بوق ... این صدای اتوبوس قرمز بود. یک روز صبح اتوبوس قرمز دهانش را باز کرد تا بوق بزند؛ اما به جای بوق این صدا از گلویش بیرون آمد:«قد...قد...» اتوبوس از صدای خودش تعجب کرد. مردم خندیدند. اتوبوس صدایی شنید :«جیک جیک جیک» اتوبوس از آینه نگاه کرد. چند جوجه را دید که به دنبال او راه افتاده بودند و جیک جیک می­کردند. آنها فکر می­کردند اتوبوس مادرشان است. اتوبوس به چراغ قرمز رسید. ایستاد. اما وقتی دوباره به را افتاد، صدایش عوض شده بود. « قار قار ....» این صدای تازه­ی اتوبوس بود.اتوبوس به­جای بوق بوق، قارقار می­کرد. جوجه­ها فرار کردند.اتوبوس به یک پمپ بنزین رسید و ناهارش را که کمی گازوئیل بود، خورد اما وقتی دوباره به راه افتاد، صدایش باز هم عوض شده بود. «ما... ما ...» اتوبوس صدای گاو می­داد. زنی با یک سطل خالی پیش اتوبوس آمد تا او را بدوشد. اما اتوبوس فرار کرد چون دوست نداشت کسی او را بدوشد. اتوبوس با خودش فکر کرد:«چرا صدایم این طوری شده؟»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 12صفحه 4