پیشی چاقالو خندید و گفت: «ولی امسال عید من یک ناهار خوشمزه میخورم.»
بعد با زبان قرمزش دور دهانش را لیسید. خانم موشی که حسابی از دست پیشی عصبانی بود گفت:
«ای پیشی چاقالو!
خیال نکن میتوانی
او را بخوری، ما
امسال توی سفرهی
هفتسینمان سیب
هم میگذاریم و با بچه موشها
در کنار آقا موشه عید را
جشن میگیریم.»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 26صفحه 5