کمی فکر کرد وگفت:«قبول! شما همینجا منتظر باشید.»
پر زد و رفت و روی ها و هم پشت ها منتظر برگشتن
ماندند.کمی بعد برگشت وگفت:«نترسید! نلرزید! آقای مزرعهدار یک خریده!
این صدای است.»
پرسید :« یعنی چه؟»
گفت:« ، یک ماشین بزرگ است که آقای مزرعهدار برای کار درمزرعه از آن
استفاده میکند. رفت. و ر منتظر نشستند تا را ببینند.»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 108صفحه 19