مجله خردسال 113 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 113 صفحه 6

قاشق چنگالها نگاهی به هم کردند و رفتند سراغ کاسه بشقابها: «دیلینگ و دیلینگ ...» لیوانها گفتند: «ما هم بلدیم! بعد شانه به شانه­ی هم زدند: «جرینگ جرینگ...» دیگ مانده بود چه کار کند. چون که خودش می­دانست چه صدای قشنگی دارد. می­دانست اگر کسی روی او ضرب بگیرد، صدایش از صدتا تنبک هم بهتر است. آشپزخانه حسابی شلوغ شده بود: «دیمبل دیمبول، دیلینگ و دیلینگ، جرینگ و جرینگ ...» یک وقت همه دیدند که بی­بی جان از پلهها پایین می­آید. دیگ برقی زد و از خوشحالی چرخی خورد و خودش را زیر پای بی­بی رساند. بی­بی دیگ را برداشت. لبه­ی پله نشست. او را روی زانویش گذاشت. بعد با انگشتهای قوی و ناخنهای حنایی رنگش، شروع کرد به ضرب زدن: دارام، دارام...» چه ضربی! آشپزخانه غوغا شد. چیزی نگذشت که مهمانها یکی­یکی دوتا دوتا آمدند پایین. همان­جا دست زدند و شادی کردند. بعد یکی کاسه­ها را برداشت. آن یکی قاشق چنگالها را دسته کرد. یکی سفره را شست. یکی آبکش و ملاقه را زیر آب گرفت. هر کس کاری می­کرد، چیزی می­گفت و می­خندید. انگار تازه مهمانی شروع شده بود. فقط جارو توی­اشپزخانه نبود. او توی حیاط برای بی­بی می­چرخید و می­رقصید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 113صفحه 6