قصهی حیوانات
1)یک روز وقتی پنگوئنها مشغول بالا رفتن از صخرهها بودند...
3) پنگوئن گفت: «باید برگردم و برادرم را پیدا کنم.» همه گفتند: «چیزی به تاریک شدن هوا نمانده، نرو!»
2( پنگوئن به پشت سرش نگاه کرد تا برادرش را صدا کند، اما او را ندید.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 158صفحه 20