فرشتهها
هر شب، قبل از خواب، پدر و مادرم نماز میخوانند. من هم کنار آنها مینشینم و دعا میکنم.
یک شب به مادرمگفتم: «فکرمیکنم دعاهای منتمام شده است. وقتی میخواهم با خدا حرف بزنم و بهاو چیزی بگویم یادم میآیدکه شب قبل هم همان را به خدا گفتهام!»
مادرم خندید وگفت: «راست میگویی. ما حتی وقتی که به خدا چیزی هم نگوییم او
خودش همه چیزرا میداند. اما دعا کردن و از خدا کمک خواستن، باعث خوشحالی ما
و خدا میشود. امام جعفرصاذق (ع) گفتهاند که هرشب به کارهایی که در روز کردهای فکرکن.
اگر کارهای تو خوب بوده و دیگران را شاد کرده، ازخدا بخواه که به توکمک کند همیشه خوب
و مهربان باشی و اگر کاری کردی که باعث ناراحتی کسی شد از خدا بخواه کهتو را ببخشد اینطوری هر شب حرفی برای خدا داری و هیچ وقت دعاهای تو تمام نمیشود.»
آن شب، اولین چیزی که من از خدا خواستم، این بود که مادر خوب و مهربان مرا همیشه سالم و سلامت نگه دارد تا من چیزهای تازه از او یاد بگیرم.
چیزهایی که انجام دادن آنها هم خدا را خوشحال میکند، هم فرشتهها را، هم مرا.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 161صفحه 8