مجله خردسال 199 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 199 صفحه 4

مرجان کشاورزی آزاد خنده یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا، هیچ کس نبود. یک روز وقتی که موشی به دیدن جادوگر رفت، او را ناراحت و غمگین دید. موشی پرسید: «چی شده؟» جادوگر گفت: «خنده­ام را گم کرده­ام. نمی­دانم جادوی برگشت خنده چیست؟» موشی فکر کرد کاری کند که جادوگر دوباره بخندد و شاد شود. برای همین هم یک سیب روی سرش گذاشت و شروع کرد به راه رفتن! اما جادوگر اصلا نخندید. موشی یک ماجرای خنده­دار برای جادوگر تعریف کرد، اما جادوگر باز هم نخندید. موشی می­خواست جادوگر را قلقلک بدهد اما ترسید این کار، او را عصبانی کند. موشی کنار پنجره رفت. به بیرون نگاه کرد و فکر کرد و فکر کرد. ناگهان با خوش­حالی فریاد زد: «فهمیدم!» بعد دست جادوگر را گرفت و او را با خودش به بیرون برد. بچه­ها مشغول بازی بودند. موشی به آن­ها گفت: «ما هم بازی؟» بچه­ها گفتند: «قبول!» بعد، همه با هم مشغول قایم موشک بازی شدند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 199صفحه 4