مادر من ...
مادر من در یک بانک کار میکند.
من و مادرم صبح خیلی زود از خانه بیرون میآییم. من به مهدکودک میروم و مادرم به بانک میرود.
عصرها ما هردو با هم به خانه برمیگردیم.
من، بازی میکنم و مادرم شام درست میکند.
ما با هم شام میخوریم.
من میخوابم ولی مادرم بیدار میماند و کارهای خانه را میکند. مادر من خیلی زحمت میکشد.
خدا کند زودتر بخوابد و مثل من خواب سفر به دریا را ببیند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 199صفحه 22