5) پـرندهی پـدر، خیلی خوش حـال بــود. او از همــه بیشتر شاخ و برگ جمع کرد.
قصهی حیوانات
7) چند روز بعد، جوجهها در لانه ای که پدر برایشان آماده کرده بود، به دنیا آمدند، شاد و پرسرو صدا
6) چون پرندهی مادر، مجبور بود توی لانه بماند و مراقب تخمها باشد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 137صفحه 21