مجله کودک 08 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 08 صفحه 24

قصة دوست ماجرای در شمارههای قبل خواندید: بچههای بیل و کرین که هردو یتیم بودند ، روزی در مدرسه با هم دعوا میکنند. بعد از جنگل آن بیل با کرین قهر میکند؛ ولی وقتی داستان زندگی کرین و از دست دادن دوست صمیمیاش «جیمی» را میشنود، سعی میکند با دوستانش به شهر برود تا جیمی را پیدا کنند. در شهر کرین آنها را به یک آپارتمان کهنه و قدیمی که قبلاً محل زندگی آنها بوده، راهنمایی میکند و از «کَپی» دوست قدیمیشان سراغ جیمی را میگیرد. او اول خبری ندارد ولی آنها با کمک همدیگر آن آپارتمان را جستجو میکنند و نشانههایی از جیمی پیدا میکنند. رابینسون کروزو نویسنده : ایرن شولتز مترجم : مریم پور حسینی (پرستو) در طبقة دوم آنها به اتاقی که بالای اتاق کپی بود؛ رفتند. روی زمین پر از شیشه و خاک و سنگ بود. آنها همهجا را گشتند. ناگهان بیل فریاد زد: «این چیه؟.» او سنگی را برداشت که کاغذی دور آن پیچیده شده بود. در همین موقع خانم تانری گفت: «اینجا را نگاه کنید!» او هم کاغذ دیگری را پیدا کرده بود.کرین یکی از کاغذها را باز کرد. روی کاغذ نوشته شده بود: «رابینسون کروزوئه (20 Dec ،خط 1)(صفحه131، خط 3) (ن. پ. Ι∥) (ک. ع. ش 6). همه باهم هشت سنگ دیگر پیدا کردند که کاغذهایی با همین نوشتهها دور آنها پیچیده شده بود. کرین گفت: «درست است، این دست خط جیم است.» سامی پرسید: «کرین، تو منظور او را میفهمی؟»کرین گفت: «نه ، بیایید به اتاق کپی برویم شاید به نتیجهای برسیم.» کتی پرسید : «منظور جیم از اسم کتاب رابینسون کروزوئه چه بوده است؟» سامی گفت: «شاید او مثل رابینسون در یک جزیرهای زندگی میکند. » آنها کاغذهای را به کپی نشان دادند. خانم تانری پرسید: «چرا جیمی پیغامش را رمزی نوشته؟» دکتر استرانگ گفت :« حتماً میترسید که توسط پلیس

مجلات دوست کودکانمجله کودک 08صفحه 24