مجله کودک 41 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 41 صفحه 29

او نمیتوانست شاهد آمدن این لحظهها باشد، اما امام او را به آرامش دعوت میکرد. سینة او مانند اقیانوسی از کلمـات بود. حرفهـایی بـرای گفتـن داشـت که امام­حسن (ع) صلاح نمیدانستند درآن زمان بیان شود. مسلمانان واقعی دربدترین لحظات عمرخودقرار داشتند. هر حرکتی ممکن بود باقی مانده مسلمانان حقیقی را از بین ببرد. امام حسن (ع) صلح با معاویه را به امید نجات مسلمانان پذیرفت. زینب(س) بغض خود را در گلو فرو خورد. سالها پس از شهادت امام حسن(س)، فاجعه کربلا روی داد و کاروانی که اسیران کربلا را با خود میبرد، آرام آرام به شام نزدیک میشد. زینب (س) به یاد گذشته افتاد؛ به یاد آنچه بر امام حسین(ع) گذشت. سپس آهی کشید و با دستمال نمداری که بر پیشانی امام سجاد(ع) گذاشت، از تب او کم کرد. امام سجاد (ع) در تب میسوخت و در هیاهوی کربلا، این زینب بود که از ایشان پرستاری میکرد. کاروان آرام میگذشت. زینب (س) به فکری تازه فرو رفته بود، اما کلامی از آن فکر بر زبان نیاورد و با ناله امام سجاد(ع)، به چهره رنگ پریده ایشان نگاه کرد. اینجا بهترین محل است. بهترین مکان برای عملی کردن فکری که در طول راه به ذهن زینب رسیده بود؛ بارگاه یزید در شام. سخنرانی او در بارگاه یزید کوبنده بود. آنها تا حدی حدس میزدند که دختر فاطمه (س) چنین سخنانی بگوید؛ اما تا این اندازه تند؟هرگز! سکوت سراسر بارگاه یزید را فرا گرفته بود و تنها کلمات رسا و محکم زینب (س) بود که بر بارگاه یزید میبارید. او همه آنچه را یزید و معاویه به ناحق برسر پدرو برادرانش آورده بودند، به بهترین صورت بیان کرد و آنها را از عاقبت کارشان آگاه کرد. سپس نفسی تازه کرد؛ به گوشهای از بارگاه یزید نگاه کرد و لبخند امام سجاد(ع) را با لبخندی پاسخ داد. پنجم جمادیالاول هر سال برابر است با سالروز ولادت پیامآور کربلا حضرت زینب سلامالله علیها. در کشور ما این روز مبارک را به نام پرستاران دلسوز، روز پرستار و بهورز نامگذاری کردهاند. مجله «دوست» این روز خجسته را به تمامی پرستاران میهنمان تبریک میگوید.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 41صفحه 29