مجله کودک 56 صفحه 28
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 56 صفحه 28

جنگل پر دردسر ننه کلاغه قصه نمی گوید یلدا شرقی قصه اول آقا خرسه گفت: «نه خیر، من بهتر از اون خبر دارم، این ننه کلاغه فقط می­خواد منو خراب کنه، اصلاً اون پیر شده و قاطی پاتی حرف می­زنه.» ننه کلاغه از حرف آقا خرسه ناراحت شد و همان طور که بال می­زد و می­رفت،گفت: «باشه، حالاکه من پیر شدم، بهتره دیگه اصلاً حرف نزنم.» یلدا شرقی وقتی خیابان داشت به جنگل می­آمد، آقا خرسه و خانم قورباغه و خاله میمون و آقاخرگوشه هم با بچه­هایشان پشت درختها ایستاده بودند و یواشکی سرک می­کشید. ننه کلاغه هم روی بلندترین درخت نشسته بود و آدمها را نگاه می­کرد. وقتی کارآنها تمام شد ورفتند، همه­شان آمدند و توی خیابان ایستادند و آن را بررسی کردند. خاله میمون گفت: «واه،چرا جنگل رواین ریختی کردن؟» آقا خرسه گفت: «آدمـا با هم دعواشون شده،، یک عده می­گفتن جنگل مال ماست، یک عده دیگه هم می گفتن، نه­خیر مال ماست، بعد هی به­هم شاخ زدن و هی­دم همدیگه روکشیدن و هی همدیگه رو گاز گرفتن.» آقاخرگوشه با تعجب آقاخرسه را نگاه کرد وگفت: «ولی آقا خرسه، آدما نه دم دارن، نه شاخ.» آقا خرسه گفت: «خودم دیدم. بعضی­هاشون دارن.» خاله میمون بچه­اش را که بغلش بود، گذاشت زمین و گفت: «تو چه جوری خودت دیدی؟ تو که اگه بری تو شهر فوری دستگیرت می­کنن و می­برنت زندان باغ وحش.» خانم قورباغه گفت: «آخـرش ما نفهمیدیم چرا جنگل رو نصف کردن.» ننه کلاغه گفت: «اونا جنگل­رو نصف نکردن، این اسمش خیابونه. آدما برای این­که راحت­تر بتونن توجنگل رفت و آمد کنن و بگردن و راهشون رو به شهرهای دیگر نزدیکتر کنن، خیابون کشیدن. اینوهم­بگم که خیابون خیلی هم جای­خوبی نیست، خطرناکه.» خاله میمون گفت: «ننه کلاغه درست می­گه، هر چی باشه، اون تو شهر زندگی کرده، آدمارو خوب می­شناسه.»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 56صفحه 28