مجله کودک 56 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 56 صفحه 29

پسرش، خُر خُر گفت: «بیا بریم بچه.» خُرخُر گفت: «من می­خوام اینجا بازی کنم. ببین چقدر صافه.» آقا خرسه گفت: «می­خوای آدما بیان شکارت کنن.» بعد دست بچه­اش را کشید و راه افتاد. خُرخُر، کشان­کشان پشت سر پدرش می­رفت و گریه می­کرد. «قور قوری» دختر خانم قورباغه از روی شانۀ مادرش پایین پرید و گفت: «مامان بگذار من اینجا بازی کنم.» خانم قورباغه لپ دخترش را بوسید و گفت: «به شرطی که زود بیایی ها. برا ناهار چند تا پشۀ خوشمزه داریم.» خُور خُور، بچه آقا خرگوشه هم گفت: «منم می­خوام بازی کنم، زود می­آم خونه.» آقا خرگوشه گفت: «باشه مواظب خودت باش.» «ممو» هم می­خواست با آنها بازی کند، ولی خاله میمون گفت: «نه قربونت برم، امروز باید بریم اون­ور جنگل نارگیل بچینیم، باشه یک روز دیگه.» بعد او را بغل زد و خداحافظی کرد و شاخه به شاخه پرید. آقا خرگوشه و خانم قورباغه هم رفتند. خور خور و قوری دست همدیگر را گرفتند و توی خیابان لی­لی کردندوهی بالا و پایین پریدند. بعد خور خور گفت: «بیا کنار خیابون وایسیم، هر وقت که گفتم خور و خور و قور قوری حرکت! دوتایی با هم می­پریم وسط خیابون، هر کی جلوتر بود، برنده­س.» قور قوری گفت: «اِه نه خیر، باید بگی قور قوری و خور خوری حرکت باید اول اسم منو بگی.» خور خور گفت: «تو همیشه جر می­زنی. باشه، اول می­گم قور قوری.» بعد لب خیابان ایستادند. خور خور گفت: «قور قوری و خور خور حرکت!» بعد دوتایی پریدند وسط خیابان. خور خور که جلوتر بود، گفت: «من برنده شدم.» قور قوری اخم کرد و گفت: «نه خیر، قبول نیست، تو از من بزرگتری، بیشتر می پری.» خور خور گفت:« باز جر زدی؟» بعد همان طور که می­رفت کنار خیابان، گفت: «باشه، من عقب­تر می­ایستم؛ ولی می­دونم که باز هم برنده می­شم.» بعد رفت جلو دومین درخت کنار خیابان ایستاد. قورقوری داشت فکر می­کرد که اگر این بار هم خور خور بیشتر بپرد، او و از آنجا دور شد. آقا خرگوشه گفت: «کار خوبی نکردی آقا خرسه، باید حرمت ننه کلاغه رو نگه داری، هر چی باشه اون جای مادرته.» آقا خرسه شانه های تپل و چاقش را انداخت بالا و به

مجلات دوست کودکانمجله کودک 56صفحه 29