مجله کودک 57 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 57 صفحه 13

بعد با هم دست دادیم که خیلی قول بشود. بعد به پویا گفتم: «محمد حسین رفته دعوا؟» پویا گفت: «نه، تو بیا، حالش خوب نیست.» بعد به ساندویچ من نگاه کرد. گفتم: «اِه، اون که چیزش نبود. چشه؟» پویا گفت: « نمی­دونم.» و بعد دوید طرف راهرو. من هم پشت سرش دویدم. بعد رفت توی کلاس و من هم رفتم. دو تا بچه توی کلاس بودند که هیچ­کدامشان محمدحسین نبود. گفتم: «کو؟ کجاست؟» پویا تپل گفت: «اِه، نمی­دونم، همین جا بود.» یک گاز دیگر به ساندویچم زدم و گفت: «پس لابد حالش خوبه، حالا هم رفته بازی.» بعد خواستم بروم پیش آرش که پویا گفت: «نه وایسـا، اون اصلاً حالش خوب نبود، شاید رفته دستشویی.» گفتم: «مگه دلش درد می­کرد؟» پویا گفت: «نمی­دونم، بیا بریم اونجا.» بعد دوتایی از کلاس آمدیم بیرون، از راهرو هم آمدیم بیرون و رفتیم ته حیاط، همان جایی که چهار تا توالت بود. نزدیک توالت­ها که رسیدیم، من دماغم را گرفتم و ایستادم. دلم نمی­خواست جلوتر بروم. پویا باز به ساندویچ من نگاه کرد و آب دهنش را قورت داد و گفت: «بیا دیگه.» گفتم: «من دارم ساندویچ می­خورم، حالم به هم می­خوره. تو برو.» پویا گفت: «چقدر تو شکمویی! مثل این که داداش دوقلوی تو هست­ها، خودت برو، پیدایش کن.» آنجا بوی بد می­داد و من یک جوری شدم. پویا هـم هی به ساندویچ من نگاه می­کرد. ادامه دارد پویا گفت: «بدو، زود باش، دربارۀ محمد حسینیه. بدو.» یک گاز به ساندویچم زدم، خیلی خوشمزه بود، دست مامانی آرش درد نکند. دوباره پویا تپل گفت: «مگه محمدحسین داداش تو نیست؟» من سرم را تکان دادم. پویا تپل گفت: «پس چرا نمی­آی؟ بدو دیگه.» فکر کردم حتماً این محمد حسین رفته دعوا کرده و کتک خورده است یا دارد دعوا می­کند. به آرش گفتم: «ببین تو نخور تا من بیام، خب؟» آرش گفت: «خب، ولی زود بیای­ها.» گفتم: «خب.» بعد که خواستم بروم، ترسیدم آرش همه را بخورد، باز گفتم: «قول بده که نمی­خوری.» آرش گفت: «گفتم که نمی­خورم، باشه قول می­دم.»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 57صفحه 13