
یادداشتهای
یک دانشآموز دیوانه
اگر روزی پلیس بشوم...
اگر روزی پلیس بشوم،به جای سوت از شیپور استفاده
میکنم. چونکه هم صدایش بیشتر است و هم بیشتر
کیف میدهد، تازه سوت بلبلی هم میخرم!
وقتی هم که سر چهارراه ایستادم، عدالت را برای
همه رعایت میکنم، یعنی یا نمیگذارم کسی از چهاراه
رد شود یا اجازه میدهم که هر کس از هر طرف که دلش
خواست عبور کند و اصلاً خوشم نمیآید که راه یک عدّه
را ببندم تا یک عدّۀ دیگر از چهارراه رد شوند.
اگر پلیس شوم، چراغ راهنما را از سه رنگ به بیست
و چهار رنگ تغییر میدهم تا خیابان زیباتر شود. بعد چراغ
زرد را بر سر همۀ چهارراهها روشن میکنم تا هیچ کس
تکلیف خودش را نداند.
اگر پلیس شوم، آخر خیابانهای یک طرفه را دیوار
میکشم تا کسی نتواند ورود ممنوع بیاید.
اگر پلیس شوم،هیچ وقت وسط چهارراه نمیایستم،
چون امکان دارد کامیون از روی صورتم رد شود.
اگر پلیس شوم،یک دسته صد تایی از برگههای
جریمه را زیر برف پاککن ماشین ناظم مدرسه میگذارم.
اگر پلیس شوم،همه ماشینهای قهوهای را جریمه
میکنم،چون از رنگ قهوهای خوشم نمیآید!
مجلات دوست کودکانمجله کودک 62صفحه 21