مجله کودک 82 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 82 صفحه 29

کاغذ پاره نگاه کنید، آن وقت پی می برید که این نوشته به اصطلاح رمزی چه معنی می دهد. ویرمل مهربان فقط می­خواهد برادرش را در جریان بگذاردکه فکر می کند در چه روز وچه ساعتی از زندان فرار کند. بله ، برایش متاسفم ، ولی حالا ما باید به سوپ او نمک بزنیم... * ودکتر هوتر یادداشت را به مأمورش برگرداند. سرنگهبان هاوف به طور نامفهومی بیان کرد: «سعی می کنم! » و در آن حال قیافه شادی نداشت.به نظر می رسید که آوردن یک متخصص را ترجیح می داد... سپس یادداشت را خواند... و چند بار دیگر هم خواند، پس از هفده بار خواندن احساس رضایت در چهره اش پیدا شد. برای آخرین بار چشم هایش متن را دنبال کرد: روز هفته من ساعت روز زندان را ترک جدید قبل از دو دیگر می کنم سومین هاوف به مدیرش خیره شد و گفت: «پیدا کردم، آقای مدیر... واقعاً روز و ساعت دقیق در یادداشت مشخص شده... عجب چیزی است.» و بنابراین چنین اتفاق افتاد که «هوجگو ویرمل» معروف به «ویمی انگشتی» با خواری موفق به فرار نشد. در واقع فرار او به آغوش باز سر نگهبان هاوف ختم شد. *در فارسی می گوییم ، پیاز داغش را بیشتر کنیم. سوال در چه روز هفته ، و در چه ساعتی زندانی شماره 192 می خواست از زندان فرار کند. پاسخ قصه ترجمه شماره گذشته: اسم کلر، نه به خاطر این که او بیشتر از بقیه به بی گناهی خود اعتراف کرد، بلکه چون می دانست که موضوع بر سر یک گلگیر داغان شده است و این را فقط خود مجرم ممکن بود بداند!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 82صفحه 29