مجله کودک 87 صفحه 28
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 87 صفحه 28

قصه دوست امتحان حافظه نوشته ولفگانگ اکه ترجمه سپیده خلیلی شرکت «کراک وکراک» نه تنها به عنوان زیباترین و گران ترین مغازه پوشاک مردانه شهر «سیدنی» به شمار می رفت، بلکه سنتی ترین مغازه هم بود. آقایان محترمی که از کراک و کراک خرید می کردند، بی تردید متعلق به مهمترین طبقه اجتماعی بودند، و کسی که در کراک و کراک کار می کرد، از پلکان نردبان ترقی فروشندگی بالا رفته بود. یعنی او در آنجا نه تنها یک فروشنده بلکه مشاور بود. مسلماً انتخاب کارکنان فروشگاه هم از بین افراد درجه یک بود. همیشه وقتی یک مشاور جدید می خواست استخدام شود، مستر «کریستوبالد کراک سن» سخنرانی معروفش را ایراد می کرد و از همه فضیلت هایی که یک مشاور کراک و کراک به آن مفتخر بود، نام می برد. آن شرکت ارزش خاصی برای داشتن حافظه درجه یک فروشندگانش قائل بود و قسمتی از سخنرانی معروف کراک سن در این مورد چنین بود: «... آقایان محترم، یک مشاور نباید حافظه خوبی داشته باشد، نه باید حافظه بسیار خوبی داشته باشد. این برای شما مهمتر از داشتن یقه پیراهن سفید است، در این جا باید بگویم که داشتن یقه سفید هم از بدیهیات است. با داشتن حافظه خوب می توان یک مشتری را که برای بار دوم به مغازه می آید، نازپرورده کرد و در عین حال او را مجبور کرد که باز هم به کراک و کراک بیاید. آن وقت برایش یک سرگرمی است که مطمئن شود کسی علاقه او را به کراوات های چهارخانه نفرت انگیز فراموش کرده است یا نه. و می خواهد بفهمد، شما هنوز می دانید که پشت گوش او یک جای زخم زشت هست. به همین دلیل، آقایان من به خودم اجازه می دهم که حافظه شما را امتحان کنم...» بله، و کریستو بالدکراک سن از این حرف ها می زد، حتی به آن آقایانی که در آن روز بارانی ماه نوامبر جلو او نشسته بودند و او خیلی دلش می خواست که آنها را برای شعبه جدید خیابان «ریچ موند» استخدام کند. پس ادامه داد: «... آقایان اگر در این امتحان موفق شوید، می توانید روی همکاری با کراک و کراک حساب کنید. حالا من داستان کوچکی را برای شما می خوانم...» مستر «نیکلسن» طبق جدیدترین مد لباس می پوشید. گاهی در این مورد زیاده روی هم می کرد. بنابراین، به مناسبت یک جشن نیکوکاری با کت و شلوار «فراک»* سرخ آتشی در جشن شرکت کرد. با یک صندل خاکستری، یک جفت جوراب سبز و ساق بند آبی مایل به خاکستری. از همه چشمگیرتر پیراهن فراکش بود که رنگ زرد قناری داشت. مستر کراک سن تعظیم کوتاهی کرد، نگاه گذرایی به آن سه مرد انداخت و ادامه داد: «آقایان ، حالا موضوع را گفتید... می بینید که وسایل نوشتن جلو شما قرار دارد. لطفاً هر چه درباره مستر نیکلسن گفتم، با رجوع به حافظه خود بنویسید. لازم نیست برای من کلمه به کلمه تکرار کنید، بلکه فقط نکات اساسی را بنویسید. خواهش می کنم، شروع کنید!»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 87صفحه 28