مجله کودک 93 صفحه 3

آینه دوست بادبادک شادی کوچولو یک روز که شادی کوچولو از خواب بیدار شد، دست و صورتش را شست و بعد صبحانهاش را خورد. او حوصلهاش سر رفته بود. تصمیم گرفت یک بادبادک درست کند. اما بچهها، او هنوز پنج ساله بود و نمیدانست بادبادک چطور درست میشود. اما بالاخره فهمید از کجا بفهمد که بادبادک چطور درست میشود. او رفت تا در کتابش ببیند، او فهمید که باید یک لوزی و پنج تا گوشه درست کند. شادی تا میتوانست به بادبادکش شکل داد. عصری، مادر شادی بیدار شد و به شادی آفرین گفت: شادی هم به حیاط رفت و تا شب بادبادک بازی کرد. سیما طبری ۱۰ ساله از تهران لطیفه: آدمخوار به رئیس قبیله: دلم خیلی میسوزه. رئیس : فوری یک مامور آتشنشانی بخور. معلم : حسن! زنگ حساب کجا بودی؟ حسن: رفته بودم حساب هادی را برسم. «حرفهای مفتکی» یک بچه تنبل، جوهر خودکارش تمام شد، ترک تحصیل کرد! وقتی دلتان شور میزند، کمی قند بخورید! مردی که خوابش سنگین بود، تختش شکست! محبوبه باستانی ـ ۱۲ ساله «دوستان دوست» ـ فساء فارس : شیما کریمی ـ شیراز: مریم حمایتی ۹ ساله، محمد حمایتی ۱۰ ساله، علی رزمآرا ۱۱ ساله ـ اصفهان: سیدمحمدعلی کازرونیان، مریم دهقانی ۱۰ ساله، آرمین آریننیا ـ رشت : صدف قدیمی ۹ ساله، رضوانه گلشاهی ۹ ساله ـ اهواز: محسن بیرجانی ۱۱ ساله ـ ساوه : امین حسینلو ۱۰ ساله ـ اردبیل : یوسف صورتی ۱۱ ساله ـ مبارکه : الهام صفایی، اعظم صفایی، زینب رجایی ـ لاهیجان : فاطمه حسینپور ـ تهران : شکوفه اسماعیلی، کامران پورغلامحسین، هلیا بهشتیفر، زهرا سیاوش ۱۰ ساله، مائده ثابت، آزاد جهانشاهی.