مجله کودک 93 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 93 صفحه 11

زنگ تفریح خانم و آقای اریکسون، ۱۴ فرزند دارند (۱۱ پسر و ۳ دختر). این خانواده پرجمعیت که ساکن ایالت فلوریدای امریکا هستند. بیشترین تعداد فارغالتحصیل دانشگاهی را در یک خانواده دارند. تمام این ۱۴ فرزند، تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان بردهاند. شورای معلمان پوراندخت رحیمی کلاس دوم ابتدایی شاگردی داشتم قلدر و زورگو که دست مبارکش هم کج بود! مرتبا در کلاس، پول و وسایل مختلف گم میشد و ثابت شده بود که کسی جز او دست به این کار نمیزند. ولی او زیر بار نمیرفت. تا اینکه یک روز، اعتراف به عمل زشتش کرد و گفت که نمیتواند دست از این کار بردارد. یک روز بچهها را هنگام زنگ تفریح از کلاس بیرون کردم و با «رضا» به صحبت نشستم. هنگام صحبت، از دفتر مرا صدا کردند و گفتند، تلفن با تو کار دارد. من هم کیفم را به دست رضا سپردم و گفتم: «رضا جان کیفم را نگهدار تا برگردم.» کیفی که تمام حقوق ماهیانهام در آن بود. و تاکید کردم که کیف را نگذاری بروی، پیش خودت باشد. رضا با حیرت در چشمم نگاه کرد و گفت: «چشم!» با عجله به دفتر رفتم و چند دقیقه بعد برگشتم. دیدم رضا با همان قیافه بهتزده و نگران، کیف را به سینه چسبانده و نگه داشته است. از او عذر خواستم و بقیه صحبتم را ادامه دادم. او با حالت خاص از من پرسید: «خانم، شما که میدانید من دزدم! پس چطور کیفتان را به من سپردید و رفتید؟» گفتم: «رضا، تو که دزد نیستی، این کار تو یک عادت بد است که هر لحظه اراده کنی میتوانی ترکش کنی، فقط باید تصمیم بگیری. به علاوه من که کیف را به امانت به تو سپردم. تو هم هرگز در امانت، خیانت نمیکنی، چون مردی!» رضا، دگرگون شد و به گریه افتاد و بعد دست مرا بوسید و قول داد که این عادت زشت را کنار بگذار. همین هم شد و از آن روز به بعد او یکی از بهترین شاگردان کلاس و مدرسه شد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 93صفحه 11