مجله کودک 93 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 93 صفحه 8

او مهمان است! نوشته: مژگان بابامرندی امیر محمد لاجورد از دیروز تا به حال سمانه را ندیده ام. قایم شوم ببینم مرا پیدا می کند یا نه؟ اما این صدا، صدای سمانه نیست. کیه؟ سمانه: «ریحانه، با مهرناز بیاید تو دیگر.» ریحانه:«اما این جا که کسی نیست. » سمانه:«فقط مهرناز، هر روز، همین ساعت می آید تا با هم بازی کنیم. ما هر روز ، دلمان برای همدیگر تنگ می شود.» پس این طور، این همان دختر عمویش است. اول خانه ام را درست کنم. اما چرا باید خانه من تنهایی و خانه آن ها دو نفری باشد. یعنی سمانه او را بیشتر از من دسوت دارد؟ عیب ندارد. هر چه باشد او مهمان است. «بچه ها سلام. مهمان نمی خواهید؟» سمانه:«خوش آمدید. منزل خودتان است. بفرمایید خوراکی!» ریحانه:«تو که هر روز دوستت را می بینی . دیگر چرا این قدر به او تعارف می کنی؟» عجب تعارفی می کند! ببین برای او چقدر زیاد خوراکی گذاشته و برای من چقدر. فعلا که تو دوست عزیزش هستی. خوراکی برایم مهم نیست. اما چرا سمانه تا ریحانه را دید عوض شد؟ یعنی به همین راحتی دوستی من و خودش را فراموش کرد. آن هم دوستی هر روزه... نه ، دیگر نمی توانم تحمل کنم. باید بروم! سمانه:«مهرناز جان نرو، کمی صبر کن.» ریحانه:«ولش کن، بنشین بازی کنیم.»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 93صفحه 8