مجله کودک 102 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 102 صفحه 10

مدرسه دوست محمدرضا یوسفی زنگ ریاضی آن روز در مدرسه به روی من باز نشد، با هزار سختی در را باز کردم. حیاط مدرسه زیر پای من جنبید و لقلق کرد. بدو بدو به راهروی مدرسه رفتم. راهرو هی پیچ و تاب میخورد و میخواست مثل طنابی دور من بپیچد، به سختی از راهرو گذشتم، در کلاس تاراق! به پیشانیام خورد و بسته شد. با هزار مصیبت در کلاس را باز کردم. تا به کلاس پا گذاشتم، تابلو و قاب عکس و تخته سیاه بر سرم افتادند. چه روز عجیب و غریبی بود! میخواستم روی نیمکت بنشینم که غیژغیژ کرد و پایههایش دررفت. میز از جلویم چهار دست و پا، مثل عنکبوت فرار کرد. خدایا چه اتفاقی افتاده بود! دفتر ریاضیام را باز کردم. باد نمره ریاضی را برد و همه چیز درست شد. میز و نیمکت و تابلو و تخته سیاه و کلاس و همه چیز با من مهربان شدند. یعنی این همه بدبختی برای آن نمره تک ریاضی بود؟ «من و انیشتن» بابا پدرم درآمد تا یک نمره بیست گرفتم! سرم ویز ویز میکند، دماغم مورمور میکند، حواسم قاراشمیش شده، موهایم سیخ سیخ شده، آخه ای آقای انیشتن! شما چطوری نمره بیست میگرفتید؟ انیشتن: من اصلاً نمرةبیست نمیگرفتم!، - اِهِه! پس چه کار میکردید؟ چطوری انیشتن شدید؟ - همینطوری، بازی بازی! - یعنی چه، مگر میشود، کدام بازی؟ - البته نمیشود اسمش را بازی گذاشت، یک نوع سرگرمی بود. - چه سرگرمی؟ جان مادرت تعریف کن! - ببین، یک کتاب قصه میخواندم که پر از جنّ و پری بود. - وای، نگو جنّ و پری، میترسم. - آره، منم اولش ترسیدم. بعد که ذهنم پر از جنّ و پری شد، از ریاضی خوشم آمد. - چطوری؟ - آخه عددهای ریاضی مثل جنّ و پری هستند، نه؟ - بعد برای خودت شدی انیشتن، آره؟ - از اول که انیشتن بودم. ولی آنطوری یواش یواش از درس و مشق خوشم آمد. - یعنی آدم خوشش بیاید، کار تمام است؟ - آره،حالا بیا این کتاب ریاضی را که پر از جنّ و پری است، با هم بخوانیم. اگر از قصهاش خوشت نیامد، پرتش کن توی سطل زباله. - ساکت باشید! آخه من و انیشتن داریم کتاب جنّ و پری میخوانیم. ساکت! آدم از هر درسی که خوشش بیاید، چه صفایی دارد!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 102صفحه 10