مجله کودک 102 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 102 صفحه 9

پدر: «ببین چقدر طبیعی است!» پسر: «بابا، آدم است.» -: «پسرم باز هم از آن حرفها زدی.» که آمدیم دستش روی صورتش بود، ولی حالا روی سرش است؟» -: «هنوز نمیدانی که مانکن حرکت نمیکند؟» پدر: «آقا، لطفا این را حساب کنید.» پسر: «آقا میشود من هم بروم داخل ویترین. کنار آن آقا پسر دراز بکشم و دوست بخوانم...» پدر: «ببخشید، آنقدر آن را طبیعی درست کردهاند که این بچه فکر میکند آدم واقعی است.» فروشنده: «چه چیزی را طبیعی درست کردهاند؟ در مورد چه صحبت میکنید؟ ... بچه تو آنجا چه کار میکنی؟» محمد: «خودتان گفتید برو و نگاه کن و مطمئن شو...» -: «گفتم برو تو ویترین؟! اینها چیست بغل کردهای؟» -: «اینها شمارههایی است که میخواهم. توی قفسه نبود.» -: «فعلا بیا بیرون ببینم. آنهایی را هم که انتخاب کردهای با خودت بیاور... این دو تا را هم از طرف ما قبول کن.» محمد: «اینها مال من است؟» فروشند: «قابلی ندارد. هدیهای کوچک به مناسبت دوسالهشدن نشریةدوست. شماره جدید هم الآن میرسد.» وای چقدر دوست! یعنی هر کدام از اینها به دست کسی مثل من میرسد!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 102صفحه 9